خرده فروشی ، عمده فروشی ، لجستیک

آخرین نظرات
  • ۰
  • ۰

بست بای به عنوان یک زنجیره خرده فروشی کوچک و محلی در سال ۱۹۶۶ در مینه سوتا آغاز به کار کرد. با این حال ، در سال ۱۹۸۳ بود که بست بای اولین فروشگاه خود را افتتاح و شروع به توسعه و تبدیل شدن به یک بازیگر ملی کرد. تا سال ۲۰۱۰ ، شرکت که هنوز هم در ایالت مینه سوتا مستقر بود ، به بیش از یک هزار فروشگاه ، حدود ۲۰ درصد از بازار ایالات متحده در خرده فروشی لوازم الکترونیکی مصرفی افزایش یافته بود و در چین و اروپا شعبه داشت. در طول راه یک رقیب عمده ، سیر کت سی تی ، از رقابت خارج شد.

بست بای همیشه ارزشی ارائه داده است که از مقیاس یک خرده فروشی بزرگ بودن همراه با توزیع انباری نشأت گرفته است. با این حال ، این همیشه یک احساس برای مشتریان نیز داشت ؛ سعی در کاهش استرس و ناکامی مشتریان در برخورد با تصمیمات و محصولات نسبتاً پیچیده. در سال ۱۹۸۹ سیاستی برای حذف حق کمیسیون فروش بسیاری از موارد ارتباط با مشتری که در فروشگاههای مشابه نیز عادی بودند به تصویب رسید. فروشنده ، یک مشاور بود و مشتری استرس کمتری احساس می کرد برای خرید و در ارتباط بودن با کسی که ممکن است مناسب نبوده باشد. این عملی شجاعانه است ، زیرا تأمین کنندگان می توانستند تمرد کنند. آن ها از ساختار کمیسیون به عنوان اهرمی برای هدف قرار دادن کالایی که می خواستند فروش برود ، چه به دلیل یک حاشیه سود بالا یا طراحی منسوخ ، استفاده می کردند. ساختار کمیسیون بخش مهمی از بازاریابی آن ها بود. بست بای به حفظ تأمین کنندگان پایان داد و به صورت اساسی تجربه خرید را تغییر داد. سال های بعد ، در سال ۲۰۰۵ ، بست بای تخفیف های ایمیلی را حذف کرد ، تغییر دیگری که در نهایت زندگی مشتری را آسان تر کرد اما دوباره مخل فعالیت های ترفیعی تأمین کنندگان شد.

پس از عواقب بحران حباب فناوری بالای سال ۲۰۰۰ ، همراه با حادثه یازده سپتامبر ، محیط بازار بسیار آشفته شد. علاوه بر این ، وال مارت و آمازون و همچنین کوستکو و دل به عنوان تهدیدات بزرگی ظهور کرده بودند ؛ زیرا همه آن ها با مزایایی قابل توجه به فضای دستگاه های الکترونیکی مصرف کنندگان وارد شده بودند. پس چگونه بست بای می توانست با چنین شرکت هایی که در صحنه های مجازی در عمل رقبا را در کتاب ها ، موسیقی ، فیلم و اسباب بازی از بین برده بودند ، رقابت کند ؟

تغییرات مشتریان ، روندها و رقبا برای ایجاد یک زیر طبقه جدید ، شامل فروش خدمات به جای محصولات یا علاوه بر محصولات بود. ویژگی های اضافی بسیاری وجود دارند که به پیچیدگی بیش از حد و نا امیدی کلی در هنگام نصب و راه اندازی محصولات در خانه یا دفتر کار کمک می کنند ، به ویزه هنگامی که ان ها انتظار داشتند تا با محصولات دیگری کار کنند. هدف بست بای ارائه خدمات جانبی خرید و نصب تجهیزاتی است که می تواند موجب کاهش زمان و جلوگیری از تصمیم گیری های اشتباه و استرس شود. سنگ بنای این استراتژی ها گیک اسکواد و برنامه های مشتری محوری مانند توالپفورس بود.

وقتی که بست بای در سال ۲۰۰۲ ، گیک اسکواد را خریداری کرد ، آن به کار راه اندازی و نصب و تعمیر کامپیوتر مشغول بود. گیک اسکواد توسط رابرت استفنز تأسیس شد ، او مانند بیل گیتس مؤسس مایکروسافت یک فرد ترک تحصیل کرده از دانشگاه با ۲۰۰ دلار پول و یک دوچرخه بود. شرکت ، کوچک و محلی بود ، اما اعتباری با ارائه محصول با قیمت ثابت و ارائه خدمت به چند مشتری بزرگ ، ایجاد کرده بودند و استفانز نیز فردی با استعداد بود. انتظار آن ها ارائه خدمتی برای برآوردن نیاز برآورده نشده بخش مرفه ، نصب و تعمیر محصولات کامپیوتری بود. وی هسته ای متشکل از افراد ، یک برند ، شخصیت و آرم فراهم کرد که متناسب با تلاش بست بای برای مرتبط کردن برندش با شوخی و سرگرمی بود. به علت اینکه بیشتر محصولات بست بای در مورد سرگرمی بودند ، به نظر دور کردن برند از دل مشغولی های جدی با عملکرد و قیمتی که در فروشگاهها در آن سبک غالب بود ، ایده خوبی بود.

گیک اسکواد یک خانواده کامل از شخصیت های به ظاهر طنز توسعه داد. نمایندگان خاصی وجود داشتند که به خانه می رفتند ، مأمورانی که در فروشگاهها خدمات می دادند ، افرادی که هر دو وظیفه را داشتند و عواملی در شرکت که به صورت تلفنی کمک می کردند. آن ها کیف هایی با گرافیک رنگارنگ گیک اسکواد داشتند. استفانز یک بار گیک اسکواد را به عنوان « یک کتاب طنز زندگی » توصیف نمود. آن ها لباس های متحد الشکلی داشتند که امکانات زیادی داشت ، با گیره ای بر روی کراوات ، شلوار سیاه و جوراب سفید. با گذشت زمان آن ها مجموعه خود را به خانه تئاتر ، خدمات نصب خودرو ، آی پاد و پخش کننده MP3 گسترش دادند. در حال حاضر یک وب سایت ، روشی برای پیگیری پیشرفت سفارشات بر روی اینترنت ، مسیری برای اولویت خدمات ، یک وبلاگ و یک شراکت با شوی تلویزیونی و هوس اسمارت وجود دارد.

گیک اسکواد ، یک ستاد فناوری اطلاعات برای افراد ، یک مشاور قابل اعتماد و یک عامل تعیین کننده انتخاب فروشگاه شد. سیر کیت سیتی در سال ۲۰۰۵ تلاش کرد تا آن را با فایرداگ خود کپی کند ، اما خیلی ضعیف بود و در ماهیت و برند بیش از حد دیر بود. وال مارت طرحی را برای ارائه خدمات مشابه از طریق برون سپاری اعلام کرد ، اما آن مسیر محدودیت های قابل توجهی داشت. گیک اسکواد در سال ۲۰۱۰ بیش از بیست هزار نفر داشت ؛ یعنی حدود ۱۳ درصد از کل کارکنان بست بای که کسب و کاری بسیار سودآور با رشدی سریع داشت.

عنصر دیگر برای حمایت از خدمات ، به نام ” مشتری مداری ” . بر این اساس بود که بهترین مشتریان باید شناخته شده و تجربه خرید برای آن ها در مقایسه با مشتریان متوسط ، در خور و مناسب باشد. نمونه های اولیه مجموعه های مشتریان اولیه ممکن است علاقمندان به فناوری پیشرفته و مرفه ، مادران شهر نشین پر مشغله ، جوانان ، افراد علاقمند به بازی کامپیوتری ، خانواده مردان آگاه به قیمت و صاحب کسب و کار کوچک باشند. یک فروشگاه ممکن است مختص یک یا تعداد کمی از این بخش ها شود و این طرح ها ، بر ویژگی های فروشگاه و نوع و آموزش افراد تأثیر گذار هستند. به طور خاص ، فروشگاههایی که به دنبال مادران شهری پر مشغله رفتند ، دستیاران شخصی خریدی داشتند که راهنمایی ، توصیه ، کمک به معامله و بار زدن تجهیزات در وسایل نقلیه را انجام می دادند. فروشگاه های با مشتریان جوان علاقمند به بازی ، بازی هایی خوب و فضایی برای آزمایش بازی داشتند.

هنوز هم ابتکار عمل دیگری وجود دارد که به موجب آنها صدها نفر از کارکنان با مشتریان از طریق توییتر ارتباط برقرار می کنند. آن ها می توانند به صورت آنلاین ، به سؤالات مربوط به خدمات یا نرم افزار پاسخ دهند. نوشته ها جمع آوری شده و در دسترس مشتریان علاقمند به موضوعات خاص در وب سایت بست بای قرار می گیرند. توالپفورس این واقعیت را که بست بای پرسنل آگاهی دهنده دارد ، تقویت می کند که به شما برای خرید بهتر و تجربه استفاده کمک خواهند کرد و یک بستر اطلاعاتی مفید فراهم می کنند.

در سال ۲۰۰۹ ، بست بای بر روی یک برنامه که به طور بالقوه می توانست زیر طبقه جدیدی ایجاد کند کار می کرد ، فروشگاه هایی که رهبری بازیافت الکترونیک را گرفته اند و نگران محیط زیست هستند. مدیریت آن فهمید که افزایش پایداری و ارزش های اجتماعی یک فرصت کسب و کار است. بست بای تلاش های بازیافت کمی را از سال ۲۰۰۱ تجربه کرده بود ، اما در ماه مارس ۲۰۰۹ ، برنامه ای ارائه دادند که در نهایت به عنوان برند سبزتر شناخته شدند ، اینکه با هم تقریباً هر چیز الکترونیکی را بدون هیچ هزینه ای جمع آوری نماییم. تلویزیون ، کامپیوتر و مانیتورها نیاز به ۱۰ دلار هزینه بازیافت داشتند که با یک کارت تخفیف ۱۰ دلاری هزینه صفر می شد. بر خلاف گیک اسکواد ، این تلاش پولی در بر نخواهد داشت ، اما خدماتی برای مشتریان فراهم می کند و ادعای داشتن یک رابطه دائمی با مشتریان را تأیید می کند. این همچنین باعث می شود که مشتریان از فروشگاه بازدید داشته باشند که بخش مهمی از بازاریابی فروشگاه بود. از همه مهم تر ، این به برند کمک می کند. این کار باعث می شود بست بای به عنوان یک رهبر سبز در میان حساسیت و پایداری زیست محیطی معرفی شود و در نتیجه برای بسیاری پایه ی دیگری برای یک رابطه فراهم می کند. مردم مایلند تا معاملات خود را با شرکت های محترم و تحسین شده انجام دهند.

این امکان وجود دارد که تلاش های بازیافت در نهایت به ارائه محصولاتی مانند پانل های خورشیدی و آسیاب های بادی منجر شود. اعتبار در فضای انرزی همچنین می تواند به محصولاتی منجر شود که توسط ان ها مصرف انرزی می تواند با استفاده از یک سیستم کامپیوتری خانگی نظارت و کنترل شود. بست بای اکنون در حال فروش موتور سیکلت الکترونیکی است که شاید آخرین مدل موتور کم مصرف باشد.

بست بای در حال حرکت به سمت ارائه خدماتی است که شامل چند ویژگی می شوند. اول ، یک نیاز برآورده نشده آشکار وجود داشته باشد. اما دانستن اینکه مشتریان به طور باور نکردنی از نصب و استفاده از لوازم الکترونیکی خسته شده اند و حتی بیشتر خسته می شوند. هنگامی که نیاز باشد اجزا با همدیگر کار کنند ، بصیرت زیادی نیاز نداشت. تحقیقات مشتری ، به صورت کمی نیاز های برآورده نشده را مشخص و باعث آشکار شدن آن ها شد. دوم ، برنامه بازیافت تحت تأثیر گرایش عمده به سوی سبز بودن و میل به تعمیق ارتباط برند و مشتری از انتخاب یک محصول تا بازیافت آن پس از پایان عمرش انجام گرفت. سوم ، تصوری وجود داشت که رقبای نیرومند و توانا در قیمت گذاری تهاجمی در حال حرکت به فضای بست بای هستند. تمایز جدیدی که بتواند رقبا را غیر مرتبط نماید ، مورد نیاز بود. رابطه مشورتی با مشتریان ، گیک اسکواد و برنامه های بازیافت این کار را انجام دادند. در نهایت ، بست بای انگیزه داشت تا ارتباط با مشتریان خود را به یک سطح جدید برساند و آن ها متعهد به سرمایه گذاری در فروشگاه ها افراد و فرآیندها شدند تا این اتفاق رخ دهد.

  • نیما
  • ۰
  • ۰

تاریخچه و سال نگار گروه فروشگاه های کرفور فرانسه

۱۹۵۹

شرکت کارفور توسط خانواده های Fournier و Defforey ایجاد شد.

۱۹۶۱

شرکت کارفور ، اولین سوپر مارکت خود را در شهر Annecy منطقه Haute savoie افتتاح کرد.

۱۹۶۳

شرکت LLC Promodis که بعد ها به نام Promodes تغییر نام داد ، در سال ۱۹۶۳ افتتاح شد. این شرکت از ادغام دو خانواده عمده فروشی در شهر Normandy که توسط Paul – Auguste Halley ، Leonor Duval – lemonier مدیریت می شد ، بوجود آمد.

۱۹۷۰

در سال ۱۹۷۰ سهام شرکت کارفور در بورس اوراق بهادار پاریس عرضه شد.

۱۹۷۲

سوپر مارکت بزرگ promodes با نام و نشان CONTINENT شروع به فعالیت کرد. فروشگاههای convenience هم با برند shopi شروع به فعالیت کردند.

۱۹۷۳

شرکت کارفور در سال ۱۹۷۳ اولین سوپر مارکت بزرگ خود را در کشور اسپانیا با نام تجاری pryca افتتاح کرد در همین سال promodopens اولین فروشگاه غذای آماده خود را با نام تجاری shopi راه اندازی کرد.

۱۹۷۵

شرکت کارفور اولین هایپر مارکت خود را در برزیل افتتاح کرد.

دهه ۷۰

در دهه ۱۹۷۰ شرکت کارفور محصولات خود را با نام produits libres تولید کرد. محصولاتی که خیلی معروف نبودند و فقط محصولاتی مرغوب و ارزان قیمت بودند. شرکت promodopens هم در اسپانیا اولین هایپر مارکت بزرگ خود را افتتاح کرد.

Promodes فروشگاههای زنجیره ای مواد غذایی خود را با نام a ` Huit8 راه اندازی کرد.

ایجاد فروشگاه هایی با تخفیف بالا گسترش یافت. به طوری که شرکت کارفور فروشگاه زنجیره ای Ed را در فرانسه و فروشگاه promodes را با برند dia را در اسپانیا ران اندازی کردند.

دهه ۸۰

در دهه ۱۹۸۰ شرکت کارفور اولین کارت خرید خود را با نام pass card ( پاس کارت ) معرفی کرد. شرکت promodes هم شعبه ای که افراد در آن دارای حق عضویت بودند را در سوپر مارکت های champion راه اندازی کرد. همچنین شرکت promodes اولین سوپر مارکت بزرگ خود را در شهر porto کشور پرتغال راه اندازی کرد.

۱۹۸۲

در سال ۱۹۸۲ اولین سوپر مارکت بزرگ شرکت کارفور در کشور آرژانتین بازگشایی شد.

۱۹۸۴

در سال ۱۹۸۴ شرکت کارفور « خدمات بیمه کارفور » را راه اندازی کرد.

۱۹۸۵

شرکت کارفور محصولات خود را با نام تجاری کارفور به بازار عرضه کرد.

۱۹۸۸

در سال ۱۹۸۸ شرکت promodes از گروه تجاری primisteres تعداد ۱۲۸ سوپر مارکت را خریداری کرد. در همین سال شرکت کارفور شعار تبلیغاتی خود را معرفی کرد ( A vac Carrefour iepositive ) به زبان فرانسه یعنی

۱۹۸۹

در سال ۱۹۸۹ کارفور اولین سوپر مارکت خود را در قاره آسیا و در کشور تایوان بازگشایی کرد.

دهه ۹۰

در سال ۱۹۹۱ شرکت کارفور سهام فروشگاه های زنجیره ای Euromarche و Montlaur را خریداری کرد. همچنین اولین سوپر مارکت بزرگ خود را در یونان و خدمات مسافرتی Carrefour Vacaces را راه اندازی کرد.

۱۹۹۳

اولین شعبه های بزرگ هایپر مارکت شرکت کارفور در کشور های ترکیه و ایتالیا باز شد.

۱۹۹۴

در سال ۱۹۹۴ اولین سوپر مارکت کارفور در کشور های مالزی و مکزیک راه اندازی شد.

۱۹۹۵

شرکت کارفور اولین سوپر مارکت خود را در کشور چین راه اندازی کرد. شرکت promodes نام تجاری  Reflets de france را به منظور حفظ و نگهداری آشپزی سنتی فرانسه به بازار معرفی کرد.

۱۹۹۶

شرکت کرفور به منظور گسترش فعالیت هایش در آسیا شعبه های تایلند ، کره و هنگ کنگ را هم راه اندازی کرد شرکت promodes فروشگاه های زنجیره ای غذای آماده با نام felix potin را خریداری کرد.

۱۹۹۷

شرکت کارفور اولین سوپر مارکت های خود را در کشور های سنگاپور و لهستان راه انداخت. شرکت promodes هم سوپر مارکت زنجیره ای خود به نام catteau را خریداری کرد.

شرکت کرفور نام تجاری Escapades Gourmandes را که مخصوص محصولات کمیاب و یا محصولاتی که از قدیم کمتر شناخته شده بودند را معرفی کرد و همچنین نام تجاری Carrefour Bio را برای محصولات غذایی طبیعی انتخاب کرد.

۱۹۹۸

در سال ۱۹۹۸ شرکت کارفور در سهام شرکت Comptoirs Modernes ذینفع شده و بدین ترتیب ۱۶ فروشگاه و سوپرمارکت این شرکت جزء فروشگاه کارفور شدند و نام شان را به کارفور تغییر نام دادند. با این خرید شرکت کارفور با شرکت stoc وارد فعالیت فروشگاهی شد. شرکت promodes سهام گروههای خرده فروشی مواد غذایی چند کشور خارجی را خریداری نمود. مثلاً در کشور بلژیک از گروه GB و در کشور آرژانتین از گروه NORTE و در ایتالیا از گروه GS سهام خریداری کرد.

۱۹۹۹

دو شرکت کارفور و پرومودیس با هم ادغام شده و بزرگترین گروه خرده فروشی مواد غذایی در اروپا را پایه گذاری کردند. ( دومین شبکه جهانی فروش در دنیا )

شرکت کارفور ۸۵ سوپرمارکت را از ۶ فروشگاه زنجیره ای محلی در برزیل خریداری کرد.

۲۰۰۰

در سال ۲۰۰۰ شرکت کارفور روابط کاری خود را با شرکت پرومودیس افزایش داد ، این کار را از طریق افزایش سهم مالکیت خود در شرکتهای NORTE آرژآنتین ، گروه GS ایتالیا و Marinopoulos یونان و GB بلژیک انجام داد.

بعد از ادغام این دو گروه ( شرکت کارفور و شرکت پرومودیس ) همه فروشگاهی با نام o SHOP به صورت اینترنتی شروع شد.

۲۰۰۱

در سال ۲۰۰۱ شرکت کارفور سهام خود را به شرکت Picard surgeles فروخت.  شرکت کارفور ۱۷ پروژه بزرگراههای فرانسه را در زمینه ایستگاههای خدماتی راه اندازی کرد در همین سال شرکت کارفور آرژانتین اداره شرکت Norte را که از بزرگترین خرده فروشان مواد غذایی در آرژانتین است را به عهده گرفت شرکت کارفور سهام Espirito را توسط شرکت کارفور پرتغال خریداری کرد.

۲۰۰۲

شرکت کارفور سهام خود را در PE TsMART عرضه کرد.

۲۰۰۲

۱۸ سپتامبر ۲۰۰۲ : در بخش بازرگانی شرکت کارفور پیشنهاد شد که وارد بورس شویم.

سهامداران شرکت کارفور به منظور افزایش سرمایه پیشنهاد یک مناقصه عمومی را تصویب کردند و این کار را با عرضه سهام شرکت کامر شال کارفور که به شعبه کارفور اسپانیا وابسته بود ، انجام دادند.

۲۰۰۳

در سال ۲۰۰۳ شرکت کارفور سوپر مارکت های hyparlo را در کشور ایتالیا خریداری نمود. در همین سال شرکت کارفور سهم خود را از ۵۵% به ۱۰۰% در کشور کلمبیا افزایش داد.

  • کارفور در فرانسه تجارت بصری خود را عرضه کرد.
  •  
  • در بلژیک فروشگاههای جدید GB توسعه یافت.
  •  
  • کارفور سهام ۷ فروشگاه شیلی را به D & S واگذار کرد.

۲۰۰۴

در سال ۲۰۰۴ شرکت کارفور یک شرکت اروپایی املاک و مستعلات با نام مستغلات کارفور راه اندازی کرد. در همین سال شرکت کارفور فروش سهام خود از فروشگاه Modelo Continents و خرید سیزده سوپرمارکت در لهستان از شرکت Ahold اعلام کرد.

۲۰۰۵

در سوم فوریه سال ۲۰۰۵ شرکت کارفور نحوه تغییر نظارت بر کنترل شرکت را اعلام نمود.

یک هیئت مدیره جدید و یک گروه نظارتی جدید برای ماه آپریل تعیین شود.

از طریق خرید ۱۲ سوپرمارکت از شرکت Hypernova وابسته به A hold در ماه فوریه موقعیت گروهی شرکت تثبیت شد.

بعد از یک پیشنهاد ساده دوستانه شرکت کارفور در دسامبر ۲۰۰۵ شرکت hyparlo را راه اندازی کرد و موقعیت محکم خود را برای رشد بیشتر با ادغام دوازده سوپرمارکت در فرانسه و پنج سوپرمارکت در رومانی تثبیت کرد. در اسپانیا ، گروه کارفور اسپانیا ۴ سوپرمارکت و ۲ ایستگاه پمپ بنزین را از گروه Caprabo خریداری کرد.

۲۰۰۷

سرعت رشد سال ۲۰۰۷  یک مرحله جدید برای گروه کارفور در بهینه سازی دارایی ها بود ، به طوری که در بازار با یک رشد بالقوه ای سرمایه گذاری کرد. خرید فروشگاه ای ALacadao  ( با ۳۴ فروشگاه ) شرکت کارفور را در برزیل به بالاترین مقام خرده فروش در آن کشور ارتقاء داد. خرید فروشگاههای Tengelman با یک قیمت باور نکردنی ( ۲۵۰ مغازه و ۵۸ مغازه در حال افتتاح ) منجر به گسترش شرکت Dias در اسپانیا شد.

۲۰۰۸

افتتاحیه ها

در سال ۲۰۰۸ تعداد ۱۱۹۱ فروشگاه جدید در سطح جهان افتتاح شد که ۱۲۶ واحد از آنها فروشگاههای بسیار بزگ ( هایپر مارکت ) بود.

سوپر مارکت های زیر نظر شرکت کارفور

شرکت کارفور در سال ۲۰۰۸ سیاست بروز رسانی و مدرنیزه نمودن تعداد ۳۰۰۰ فروشگاه تحت نظر خود را دنبال نمود.

شعارهای کرفور

شعارهای فرانسوی:

  • ۱۹۸۸ – ۲۰۰۳  : با کارفور، من مثبت هستم.
  •  
  • ۲۰۰۳ – ۲۰۰۷ : خردمند انرژی
  •  
  • ۲۰۰۷ – ۲۰۰۹ : کیفیت برای همه
  •  
  • ۲۰۰۹ – ۲۰۱۰ : Positive is back
  •  
  • ۲۰۱۰ – ۲۰۱۱ : هر روز مثبت
  •  
  • تا ۲۰۱۵ : من خوشبینم

شعارهای بین المللی کرفور

  • هایپرمارکت ها : انتخاب و کیفیت برای همه
  •  
  • هایپر مارکت ها در آرژانتین : “مناسب برای شما” و “همیشه پایین ترین قیمت”
  •  
  • هایپرمارکت ها در برزیل : “هیچکس بهتر از اولین نیست” اشاره به این واقعیت که کارفور اولین هایپرمارکت دنیاست و اولین هایپرمارکت برزیل.
  •  
  • هایپرمارکت ها در کلمبیا : “کارفور، مطلوب!”
  •  
  • هایپرمارکت ها در سنگاپور : “زندگی، چیزی که می خواهم”
  •  
  • هایپرمارکت ها در اندونزی : “برای زندگی بهتر”
  •  
  • سوپرمارکت ها : “مردم قیمت ها را می خواهند، با دسترسی سریع”
  •  
  • فروشگاه های راحتی : تنها آن چیزی که شما نیاز دارید، مستقیم درب بعدی
  •  
  • هایپرمارکت ها در قبرس : “هر روز، برای شما”
  •  
  • هایپرمارکت ها در لهستان : “هر روز مثبت”
  • نیما
  • ۰
  • ۰

برندشناسی لویی ویتون

Louis Vuitton تولید کننده ی کالا های چرمی لوکس ، کسب و کار خود را در سال ۱۸۵۵ در پاریس بنیان گذاشت. بیش از ۱۵۰ سال است که این شرکت با تولید کیف های چرمی دست ساز و با کیفیت و همچنین ارائه سایر محصولات چرمی به عنوان برند برتر در این صنعت شناخته می شود. این شرکت تا دهه ی ۱۹۷۰ شرکتی کوچک و خانوادگی بود. در آن زمان یک تاجر فرانسوی به نام Henry Racamier پس از ازدواج با وارث Vuitton به عنوان مدیر این شرکت برگزیده شد و به سرعت کسب و کار آن را تعمیم و تنوع بخشید. در سال ۱۹۷۷ ، زمانی که Racamier به سمت مدیریت ارشد برگزیده شد ، این شرکت تنها دو فروشگاه در فرانسه داشت و مجموع فروش آن کمتر از پنجاه میلیون دلار بود. در اواسط دهه ی ۱۹۸۰ این شرکت در سراسر جهان بیش از ۹۵ شعبه فروش داشت و مجموع درآمدهای آن بیش از پانصد میلیون دلار بود.

در سال ۱۹۸۷ Louis Vitton با ادغام با یک شرکت مشهور تولید کننده ی عطر و ادکلن به نام Moet Hennessey به عصر جدیدی در صنعت ارائه ی کالا های لوکس قدم نهاد. این شرکت که تحت نام LVMH( Louis Vuitton Moet Hennessey ) فعالیت خود را آغاز کرد ، بلافاصله به عنوان بزرگ ترین شرکت در عرصه تولید کالا های لوکس شناخته شد که مجموع درآمد های آن در سال ۱۹۹۱ بیش از چهار میلیارد دلار بود. مشهورترین برندهای این شرکت عبارتند از ChritianMoet & chandon ، Dior و Dom perignon  . این شرکت تا اواسط دهه ۱۹۹۰ از طریق اکتساب و خرید تعدادی از شرکت های فعال در صنعت مانند Berluti ، Christian Lacroix ( در زمینه ی تولید کفش های دست دوز ) ، TAG Heuer ( در زمینه ی تولید انواع ساعت های لوکس ) و Donna Karam رشد خود را ادامه داد. امروزه LVMH با بهره گیری از پورتفولیویی شامل شصت برند لوکس به عنوان اولین فروشنده محصولاتی مانند کالاهای چرمی ، انواع پوشاک و نوشیدنی های گران قیمت به شمار می آید و در عرصه ی فروش عطر و لوازم آرایشی ، سومین برند دنیا است. در سال ۲۰۰۳ درآمد های این شرکت ۵/۱۳ میلیارد دلار بود.

LVMH با اتخاذ راهبرد قیمت گذاری متناسب با کالا های لوکس ، انتخاب قیمت های بالا و محدودیت عرضه توانسته به این سطح از سودآوری دست یابد. Louis Vuitton محصولات خود را تنها از طریق شبکه ی توزیع منحصر به فرد خود در سطح جهان به فروش می رساند. این امر موجب می شود که حاشیه سود بالایی نصیب شرکت شده و در هر یک از عناصر کانال توزیع ، کنترل کاملی بر عرضه محصولات اعمال شود. Bernard Amault  در این زمینه اظهار می دارد : « اگر کنترل کارخانه ای در اختیار داشته باشید ، کنترل تصویر ذهنی مشتری ها از برند ، به طور مطلق ، در اختیار شماست.» امروزه  LVMH از شبکه ی توزیع گسترده ی جهانی شامل ۱۲۸۶ فروشگاه ( حدود ۲۸ درصد بیش از سال ۱۹۹۹) برخوردار است. ۲۸۴ فروشگاه تحت برند Louis Vuitton نامگذاری شده است و ۴۶۱ فروشگاه نیز با نام تجاری Sephora فعالیت می کنند و این تعداد بیش از نیمی از مجموع فروشگاه های LVMH را تشکیل می دهد.

از آنجا که در صنعت فروش کالا های لوکس ، حفظ جایگاه و تصویر ذهنی برتر نزد مشتری ها ضروری است ، LVMH همه ساله بیش از ده درصد از فروش سالانه خود را صرف فعالیت های تبلیغاتی و پیشبرد فروش می کند. این شرکت با اجرای فعالیت های تبلیغاتی در مجلات تخصصی صنعت مد و پوشاک تلاش می کند تا جایگاه برتر برند خود را در این صنعت حفظ کند. برخی از برند های پیشگام در این صنعت با پشتیبانی از رویداد های بین المللی مرتبط تلاش می کنند تا حضور خود را در برابر نگاه مشتری ها افزایش دهند. Louis Vuitton نیز با پشتیبانی از فعالیت های ورزشی America s cup در صدد دستیابی به این هدف است. به دلیل اهمیت تصویر ذهنی مشتری در این صنعت ، LVMH با دقت و وسواس ، فرصت های موجود برای ارائه ی تبلیغات و فعالیت های پیشبرد فروش خود را براساس نقش آن ها در بهبود تصویر ذهنی و جایگاه برند در نزد مصرف کنندگان ارزیابی می کند. این شرکت در نتیجه ی احتیاط و هوشمندی ، موفق به مدیریت پورتفولیوی قدرتمند و وسیعی ، به لحاظ اندازه و سطح فروش ، در صنعت کالاهای لوکس شده است.

با این حال ، مدیریت پورتفولیوی برند ها در صنعت کالا های لوکس در شرایط رکود اقتصاد جهانی می تواند چالش بزرگی برای این شرکت به شمار آید. در سال های اخیر LNMH با تمرکز بر برند Vuitton به عنوان سود آورترین برند این مجموعه ( به ویژه در ژاپن ) و سایر برند های برتر خود مانند Celine ( در عرصه ی پوشاک زنانه ) ، Pucci ( در عرصه ی مد ) ، Zenith ( در زمینه ی تولید ساعت ) ، و Ruinart ( در زمینه ی تولید نوشیدنی های گران قیمت ) تلاش کرده تا سطح سودآوری آن ها را افزایش داده و قیمت آن ها را در سطح پایین تری نسبت به سایر برند ها نگه دارد تا به این ترتیب در شرایط بحران اقتصادی این برند ها بتوانند جایگاه برتر خود را همچون گذشته حفظ کنند.

  • نیما
  • ۰
  • ۰

اگر بخواهید به برترین نام های تجاری دنیا فکر کنید ، طولی نمی کشد که نایکی را به یاد می آورید. این نام تجاری در سال ۱۹۶۴ توسط ورزشکار دونده ، فیل نایت ( Phill Knight ) و مربی اش در دانشگاه اورگون ( Oregon ) ، بیل بوئرمن ( Bill Bouerman ) شکل گرفت. نایت پس از پایان تحصیلات در دانشگاه اورگون به دانشکده ی تجارت و اقتصاد دانشگاه استنفورد ( Stanford ) وارد شد. در این دانشگاه او در دوره ی کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی به تحصیل مشغول شد و در آنجا بود که برای اولین بار تصمیم گرفت یک شرکت تولید کفش های مخصوص « دو » راه بیندازد.

قیمت نایکی در سالهای اولیه

در طول سال های اولیه ، دلیل اصلی فروش نایکی ، قیمت آن بود. کفش های نایکی را کارگران ژاپنی با دستمزد های پایین تولید می کردند. این کفش ها از نمونه های مشابه آن که آدیداس می ساخت – که در آن زمان بازار در قبضه اش بود ارزان تر بود. نایکی هیچ کار جدیدی نکرده بود ؛ تنها کفش های استاندارد دو با قیمت پایین عرضه می کرد. نایکی که قرار نبود برای مدت زیادی دنباله روی بازار باقی بماند ، به سرعت رهبری بازار را به دست گرفت.

نوآوری کلید موفقیت نایک

لحظه ی پیشرفت پیروزمندانه زمانی فرا رسید که بوئرمن یک نوع جدید کفش مخصوص دو ، با کفی بیرونی لاستیکی را آزمایش کرد. آینده ی کفش و نیز آینده ی نایکی به کلی تغییر کرد. مانند بسیاری از نام های تجاری دیگری که در آن کتاب به آن ها اشاره شده است. نوآوری ، کلید موفقیت نایکی بود. نایکی در زمانی که دنباله روی رقبایش بود هم پیشرفت خوبی داشت ؛ ولی بعد از اینکه به جایگاه رهبری رسید ، دیگر توقف ناپذیر بود.

نایکی ایر

شرکت همچنان به نوآوری ادامه داد. برای مثال در سال ۱۹۷۹ ، مدل « نایکی ایر » ( NIKE Air ) را معرفی کرد که برای پاشنه ی کفش ها ، زیر سازی ویژه ای داشت. نایکی در سال های دهه ی هشتاد برای کفش های ورزشی اش به شیوه ای بازاریابی می کرد که آئودی و فیات برای ماشین های شان می کردند ؛ یعنی ابداع مدل هایی با نام های تجاری مخصوص به خود که هر کدام دارای ویژگی های متفاوتی بودند مثل « پگاسوس » ( Pegasus ) ( 1988 ) و « ایر مکس » ( Air MAX ) ( 1987) . سپس نوبت به « نایکی ایر جوردن » ( NIKE Air Jordan ) رسید ؛ یکی از مشهورترین اگر نگوییم گران ترین – نمونه های حمایت و همکاری اشخاص مشهور از یک نام تجاری در تاریخ بود.

حامیان کلیدی نایک

مایکل جوردن که خودش یک سوپر نام تجاری است ، یکی از حامیان کلیدی نایکی باقی ماند. در حال حاضر « تایگر وودز » ( Tiger Woods ) هم به او پیوسته است. کسی که به کمک نایکی ، پردرآمدترین ورزشکار تمام دوران شد.

شرکت هم چنین با اسپانسری و حمایت از تورنمنت های جام جهانی یا فوتبالیست هایی مثل رونالدوی برزیلی ، سعی کرده است که میان نام خودش و جهانی ترین ورزش ، فوتبال ، یک ارتباط قوی ایجاد کند.

نایک و صرف بودجه اسپانسری

قسمت اعظم بودجه ی بازاریابی چند میلیون دلاری نایکی ، امروزه صرف حمایت و اسپانسری انفرادی ورزشکاران می شود. برای یک نام تجاری ورزشی ، منطقی است. که با چهره های برتر ورزش جهان پیوند داشته باشد ، ولی این کار نکته هایی منفی هم در بر دارد.

نکته ی اول اینکه مایکل جوردن ، تایگر وودز و رونالدو به نوع خودشان نام تجاری محسوب می شوند. در برخی موارد این حامیان سوپر استار ، خودشان کالاهایی از آن خود ، برای فروش دارند. پس این سؤال پیش می آید که آیا قهرمانان ورزشی برای نایکی کار می کنند یا این که نایکی است که برای قهرمانان ورزشی کار می کند ؟

نکته ی دوم که بیشتر مخرب است این است که میلیون ها دلاری که هر ساله برای عقد قرارداد با این چهره های معروف خرج می شود ، در تضاد با دستمزد های پایینی است که کارگران کارخانه ی نایکی در اندونزی و ویتنام دریافت می کنند. سازمان های حقوق بشر این تضاد را آشکار ساخته اند ، این که شرکتی که ، مکان تأسیس کارخانه هایش را بر مبنای نیروی کار ارزان انتخاب می کند ، بخش عمده ی بودجه ی بازاریابی اش را صرف چند نفر ورزشکار می کند. یکی از این سازمان ها به نام « مبادلات جهانی » ( Global Exchange ) واقع در سانفرانسیکو ، در سپتامبر ۱۹۹۸ ، گزارش جامعی منتشر نمود با عنوان : « حقوق و هزینه های زندگی کارگران نایکی در اندونزی » در این گزارش ذکر شده بود که دستمزد کارگران اندونزیایی نایکی ، روزانه چیزی در حدود هشتاد سنت آمریکاست و از شرکت خواسته بود که دستمزد آن ها را دو برابر کند. این کار بیست میلیون دلار هزینه بر می داشت ، یعنی معادل مبلغی که سالیانه به مایکل جوردن پرداخت می شد تا سفیر و نماینده ی نام تجاری نایکی باقی بماند.

این گزارش به موج اعتراضات مخالفان نایکی دامن زد و تظاهرات آن ها را بیشتر کرد. از جمله تظاهراتی که در مقابل فروشگاه « تاون استور » ( Town Store ) نایکی در خیابان پنجم نیویورک صورت گرفت که در آن خریداران نوجوان رو به دوربین های خبری چنین گفتند : « نایکی ، ما تو رو ساختیم ، ما می تونیم خردت کنیم .» البته ممکن است که عصبانیت و اعتراض آن ها بیشتر به گرانی قیمت کالاهای نایکی مربوط شود تا به شرایط کار در کارخانه ها ، ولی این خشمی را که در داخل شهر های امریکا ( مهمترین بازار نایکی ) ریشه گرفته بود ، نمی شد دست کم گرفت.

در واقع این هم زمان شد با وقتی ( اواخر دهه ی نود ) که بچه ها به دلیل پوشیدن کفش های مارک دار مورد حمله و ضرب و شتم قرار می گرفتند. در یک مورد که گزارش های زیادی پیرامون آن تهیه شد ، یک نوجوان چهارده ساله ی نیویورکی را به دلیل پوشیدن کفش های « ایر جوردن » ، کتک زده ، بدن بی هوش وی را روی خط آهن رها کرده بودند که یک قطار در حال تردد از رویش رد شود.

 چنین داستان هایی باعث می شد که مردم نایکی را به شکل یک شرکت بدنام تصور کنند. حتی فیل نایت که هنوز مدیر عامل شرکت بود. به این تصویر منفی نایکی معترف بود و می گفت که چهره ی شخص او به عنوان : « بدنام ترین فرد شرکت های سهامی این دوران » ترسیم شده است.

ارزش نام تجاری نایک

چنین به نظر می رسد که نایکی به توصیه های بازاریاب سابقش عمل می کند و به روشنی از حجابی که در دوهه ی آخر قرن بیستم داشته است ، بیرون می آید. دوربین های تلویزیونی به داخل کارخانه هایش راه یافته اند. فیل نایت شرایط کار را بهبود بخشیده است و شرکت امروزه مسئولیتش را جدی تر از یک ژست یا ادای روابط عمومی می داند.

شاید نام تجاری نایکی هنوز در سطحی بالاتر از واقعیت های زمینی شرایط تولید ، پرواز می کند ؛ ولی دیگر مثل گذشته هدف تیر منتقدان نیست. شاید بخشی از این موضوع هم به دلیل شرایط و رخداد های اخیر جهان باشد. گذشته از هر چیز ، جنگ در افغانستان و عراق ، به یکباره نگرانی آزاداندیشان را از شرایط سخت کارخانه ها و گرانی کفش ها ، به سمت خشونت های اعمال شده از سوی دولت ها و ریاکاری آن ها کشانیده است.

یک دلیل دیگر هم این است که نایکی هم مثل بسیاری دیگر از سلاطین نام تجاری ، از خواب غفلت بیدار شده و به عصر جدید بازاریابی پا گذاشته است. عصری که در آن نام های تجاری ، نمی توانند پیام شان را با بزرگ نمایی بیش از حد و به دور از واقعیت کالای تولیدی شان ، [ این واقعیت که کالا تحت چه شرایطی تولید می شود. ] به نمایش بگذارند. آموختن این درس آسان نبود.

نائومی کلاین در « بدون لوگو » می نویسد : « بادکنک نام تجاری نایکی ، پرباد تر و بزرگ تر از نام های تجاری دیگر بود و هر قدر بادکنک بزرگ تر شود ، ترکیدن آن با صدای بیشتری همراه خواهد بود. »

اما ارزش نام تجاری نایکی هم چنان بالا است. فلش منحنی نایکی در کنار نوشته ی با خط شکسته ی کوکا کولا و قوس های طلایی مک دونالدز یکی قابل شناسایی ترین لوگو های روی زمین است که تا به امروز توانسته است از طوفان ها جان سالم به در ببرد.

اسکات بدبری چنین گمان دارد : « نام های تجاری ای مثل نایکی و استار باکس ، خیلی زود در مظان بدنامی قرار گرفتند ، زیرا بیشتر از بقیه در معرض دید و نیز جهانی و تأثیر گذار بودند. این شرکت ها کامل و بی عیب و نقص نیستند. ولی … می توانند به نگارش فصل جدیدی از مارکتینگ و بازاریابی که نیاز به آن بسیار احساس می شود ، کمک کنند. آن ها ثابت خواهند کرد که هر نام تجاری بزرگی ، شرور و بد نیست و سود مالی آن ها تنها بخشی از دلیل موفقیت شان است و دیگر اینکه نام های تجاری برتر می توانند از قدرت منحصر به فرد فوق بشری شان در راه های خیر استفاده کنند. »

رمز موفقیت نایک

فراگیری : وقتی اسکات بدبری در سال ۱۹۸۷ به نایکی پیوست. هدفش این بود که به نایکی کمک کند تا دایره ی فراگیری اش را وسیع سازد و دامنه ی خریداران بازار اولیه را که عبارت بودند از مردان جوان ورزشکار و ورزش دوست ، گسترش دهد. شعار تبلیغاتی : « فقط انجامش بده » ( Just DO It ) سرچشمه ی این تغییر بود. بدبری می نویسد : « این شعار یک تریبون وسیع ارتباطی به وجود آورد که به وسیله ی آن می توانستیم تقریباً با هر کسی سخن بگوییم. »

ساخت نام های تجاری زیر مجموعه : نایکی مثال مناسبی است برای راه های درست استفاده از « زیر مجموعه سازی » . « ایر جوردن » و « ایر مکس » هر کدام به نوع خود نام های تجاری قدرتمندی هستند و ارایه ی آن ها به تصویر کلی نایکی ، تازگی بخشیده است.

تهاجم : استراتزی های تجاری و بازاریابی تهاجمی نایکی ، اغلب با رفتار تهاجمی تیم های ورزشی مقایسه می شود. « فقط انجامش بده » ، تنها یک جمله ی تبلیغاتی نیست ؛ شعار کاری شرکت هم هست.

نوآوری : نایکی از دهه ی هفتاد میلادی همواره نوآور بوده است. بنابر این خود ، رواج دهنده ی مد و گرایش های جدید است ؛ نه دنباله روی آن ها.

حمایت و اسپانسری : با نایکی ، موقعیت های حمایتی از حدود متصور قبلی ، فراتر رفته است. نایکی حامی بزرگ ترین رویداد های ورزشی و بزرگ ترین ستارگان دنیای ورزش است. این ستارگان تنها چهره های خندان آگهی های تلویزیونی نیستند ، آن ها همان چیزی هستند که شرکت به آن ها « سفیران نام تجاری » لقب داده اسست که نقش فعالی دارند. مثلاً رونالدو ، قهرمان فوتبال برزیل مدل مر کوریال ( Mercurial ) ، کفش های ساقدار فوتبال را طراحی کرد.

افلاطون : شاید شهرت این فیلسوف یونانی به دلیل توانایی اش در بازاریابی نباشد ؛ ولی او منبع الهام بازاریاب سابق نایکی ، اسکات بدبری است. « نظریه ی مثل » افلاطون ( اعتقاد به اینکه درون هر چیز سخت و محکمی « ایده » یا « جسم مثالی » همان چیز قرار دارد. ) با استراتژی بازاریابی نایکی پیوند دارد.

بدبری بدون هیچ کنایه یا استعاره ای – می گوید : « افلاطون … نخستین کسی بود که به درستی اهمیت جوهره ی یک نام تجاری را به کلام در آورد. و جوهره ی نایکی … کارآیی قابل اعتماد ورزشی است. »

  • نیما
  • ۰
  • ۰

تسکو ، خرده فروش پیشتار در بریتانیای کبیر است. این کسب و کار که در اصل در غذا تخصص داشت ، به حوزه هایی نظیر پوشاک ، کالا های مصرفی الکترونیکی ، خدمات مالی ، خدمات اینترنتی ، و ارتباطات راه دور روی اورده است.

تسکو با سودی معادل ۲ میلیارد پوند و گردش مالی ۲۴ میلیارد پوندی ، ۳۰% از سهم بازار خوار و بار فروشی در بریتانیای کبیر ، ۱ پوند به جیب تسکو می رود ، که آن را در بازار داخلی خود ، مسلط تر از وال مارت در ایالات متحده امریکا می کند. تسکو در ماورای دریا ها نیز فعالیت می کند ، و فروش غیر بریتانیایی آن در سال منتهی به ۲۶ فوریه ۲۰۰۵ ، ۲۰% از کل فروش شرکت را تشکیل می داد.

تسکو به وسیله ی جک کوهن که از سال ۱۹۱۹ در بازار های ایست اند لندن خوار وبار می فروخت ، تأسیس شد. نام تجاری تسکو در ابتدا در سال ۱۹۲۴ پدیدار شد و این در زمانی بود که کوهن یک محموله ی بزرگ چای را از تی . ایی . استاک ول خرید و با استفاده از سه حرف اول نام تأمین کننده و دو حرف اول نام فامیل خود ، کلمه ی « تسکو » را شکل داد و از آن بر چسب جدیدی ساخت.

اولین فروشگاه تسکو در سال ۱۹۲۹ گشایش یافت ؛ اولین فروشگاه خود انجام در سنت آلبانز در ۱۹۴۸ افتتاح شد ، و اولین سوپر مارکت تسکو در سال ۱۹۵۶ در سینمای تبدیل شده ای در مالدون ، اسکس ، شروع به کار کرد. ظرف مدت کوتاهی بعد از آن ، تسکو به عرضه ی بازه ای از محصولات با برچسب خود ، با درون قوطی کردن میوه ای که از مزرعه ی گلد هنگر در همان نزدیکیها می خرید ، دست زد. اولین « ابر فروشگاه » تسکو در کرولی ، ساکس غربی ، در سال ۱۹۶۸ افتتاح شد. همچنین ، تسکو از طریق تملک ، بویژه در بازار های خارجی ، گسترش یافته است.

تسکو هدف اصلی خود را « آفریدن ارزش برای مشتریان ، برای کسب وفاداریشان در همه ی عمر » تعریف می کند. تسکو در پی آن است که به این قول خود ، از طریق ارزشهایش که به صورت « هیچ کس برای مشتری تلاش سخت تری نمی کند » و « با مردم نوعی رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار شود » تعریف شده اند وفا کند.

فروشگاه های تسکو در بریتانیا ، به پنج پیشنهاد ارزش تقسیم می شوند که هر کدام از طریق نام های تجاری فرعی و قالبهای مختلف ، متفاوت از حیث اندازه و بازه ، برای پرداختن به نیاز های مختلف مشتریان ، ارائه می شوند.

  • تسکو اکسترا ابر بازار های بزرگتر و خارج از شهری هستند. که تمام بازه ی محصول تسکو را در خود دارند. در حدود ۱۰۰ فروشگاه ، هر یک با ۶/۶ میلیون فوت مربع سالن خرده فروشی ، ۲۷% از کل فضای تسکو را تشکیل می دهند.
  • تسکو استورز ، سوپر مارکتهای بزرگ و استانداردی هستند که خوار و بار ، به علاوه بازه ی بسیار کوچکتری از کالا های غیر خوراکی را در خود دارند. برای راحتی ، به آنها « ابر فروشگاهها » می گویند ، اما این کلمه در فروشگاهها به چشم نمی خورد. آنها اکثر فضا های سالن تیکو را در بریتانیای کبیر به خود اختصاص می دهند. اغلب آنها در حومه ی شهر ها و یا در لبه ی شهر های بزرگ و متوسط قرار دارند.
  • تسکو مترو استورز عمدتاً مواد غذایی دارند ، ضمن آنکه بر محصولات دارای حاشیه ی سود بالاتر ، به دلیل فقدان صرفه جویی های مقیاس ، همراه با ضروریات روز مره ، تأکید می گذارند و اکثراً در مراکز شهری و در بالا خیابانهای شهرهای کوچک قرار دارند.
  • تسکو اکسپرس استورز فروشگاههای رفاهی محله ای هستند. آنها در مراکز شلوغ شهری و حوالی مراکز خرید کوچک در مناطق مسکونی ، و در محوطه ی جایگاه های بنزین یافت می شوند.
  • وان استاپ تنها طبقه ای است که نام تسکو را در نام خود نمی گنجاند. اینها کوچک ترین فروشگاه ها هستند. آنها بخشی از کسب و کار تی اند اس استورز بودند و بر خلاف بسیاری که به تسکو اکسپرس تبدیل شدند ، نام قدیمی خود را نگه خواهند داشت. رشد تسکو طی سه دهه ی گذشته ، متضمن دگرگونی در راهبرد و تصویرش حاکی از « تا بالا کپه اش کن ، ارزانش بفروش ». رویکرد مؤسس خود ، بوده است. در اواخر دهه ی ۱۹۷۰ ، تصویر نام تجاری تسکو چنان منفی بود که به ان توصیه شد نام فروشگاههایش را عوض کند ، اما این توصیه پذیرفته نشد. در عوض ، تسکو مدعی است که موفقیت خود را از طرق زیر به دست آورده است :
  • یک « پیشنهاد شامل کننده » ، یک آرزو برای جذب همگان – مشتریان با درآمد پایین ، متوسط ، و بالا در فروشگاههای واحد.
  • استفاده از محصولات با نام تجاری خود ، شامل بازده ی گرانقیمت « عالی ترین » و بازه ی پایین قیمت « ارزش ». این امر ، ادراکات اولیه ی مصرف کنندگان مبنی بر اینکه نامهای تجاری ما از نظر کیفیت پست هستند را معکوس ساخت.
  • « تمرکز مشتری » به عنوان تنها تمرکز کسب و کار ، و تنها مسیری که از طریق آن تسکو به رشد دراز مدت ارزش برای سهامداران نائل خواهد شد.
  • متنوع سازی فراسوی کسب و کار اصلی خوار و بار در بریتانیای کبیر ، با ورود به حوزه هایی که در آنجا می تواند ارزش مشتری استثنایی عرضه کند ، چه در بخشهای نو ، و چه در بازار های جدید از نظر جغرافیایی.
  • نیما
  • ۰
  • ۰

وال مارت در گذر زمان

دهه ی ۱۹۶۰

سام والتون در سال ۱۹۶۲ اولین فروشگاه تخفیفی وال مارت را در شهر راجرز ایالت آرکانزاس افتتاح کرد. در سال ۱۹۶۸ با کمک گرفتن از یکی از خلبانان نیروی هوایی ، سام و برادرش باد والتون توانستند خارج از ایالت آرکانزاس در شهر سیکستون و شهر کلرمور ایالت اکلاهما هم فروشگاههایی را راه اندازی کنند. این شرکت در ۳۱ اکتبر سال ۱۹۶۹ به طور رسمی به نام وال مارت به ثبت رسید.

دهه ۱۹۷۰

سال ۱۹۷۰ شروع پیشرفت های چشمگیر وال مارت بود. در اولین سال این دهه شاهد افتتاح اولین مرکز توزیع و دفتر مرکزی وال مارت در شهر بنتون ویل ایالت آرکانزاس بودیم. در آن زمان تعداد ۱۵۰۰ نفر کارمند در ۳۸ فروشگاه مشغول به کار بودند و میزان فروش بالغ بر ۲/۴۴ میلیون دلار بود. وال مارت در سال ۱۹۷۰ سهام خود را به عنوان یک شرکت سهامی در بازار عرضه کرد.

اولین فروشگاه عرضه وال مارت در شهر بنتون ویل ایالت آرکانزاس

سال ۱۹۷۱

در ماه مه سال ۱۹۷۱ ، ارزش سود هر سهم وال مارت برای اولین بار به ۴۷ دلار رسید. در آن زمان شرکت وال مارت در ۵ ایالت آرکانزاس ، کانزاس ، لوئیزیانا ، میسوری و اکلاهما مشغول به فعالیت بود. در سال ۱۹۷۲ پس از ورود وال مارت به بازار بورس نیویورک ، ارزش سود سهام این شرکت به ۵۰/۴۷ دلار به ازای هر سهم رسید. بعد از این شرکت توانست شعب خود را در ۳ ایالت دیگر افزایش دهد و در سال ۱۹۷۳ در ایالت تنسی و در سال ۱۹۷۴ در ایالتهای کنتاکی و می سی سی پی فروشگاه هایی را احداث کرد.

سال ۱۹۷۵

در اواسط دهه ی ۷۰ وال مارت ۷۵۰۰ نفر را در ۱۲۵ فروشگاه به استخدام خود در آورده بود و فروش سالیانه اش به ۳/۳۴۰ دلار رسید. در سال ۱۹۷۵ وال مارت وارد ایالت تگزاس شد. ارزش سود سهام وال مارت در ماه اوت همان سال به مرز ۲۴ دلار در هر سهم رسید. شرکت وال مارت اداره ی فروشگاه های مهر ولیو در ایالت میشیگان و ایلینویز را بر عهده گرفت. سام والتون در سفری که در سال ۱۹۷۵ به کره داشت ، با دیدن کارمندان روحیه ی تازه ای گرفت.

وال مارت در سال ۱۹۷۷ به دهمین ایالت یعنی ایالت ایلینویز هم وارد شد. وال مارت سال بعد با کسب مالکیت شرکت کفش هاچستون توانست داروخانه ، مرکز خدمات اتومبیل و جواهر فروشی وال مارت را هم راه اندازی کند. در سال ۱۹۷۹ وال مارت توانست فروش خود را در مدت زمان کوتاهی به یک میلیارد دلار برساند.

در اواخر این دهه تعداد فروشگاهها به ۲۷۶ فروشگاه ، تعداد کارمندان به ۲۱ هزار نفر و میزان فروش به ۲۴۸/۱ میلیارد دلار رسیده بود و وال مارت توانست در ایالت آلاباما هم وارد شود.

دهه ۱۹۸۰

روند رو به جلوی وال مارت در سال ۱۹۸۰ هم همچنان ادامه داشت و ارزش سود سهام وال مارت به ۵۰ دلار در هر سهم رسید. در این سال ما شاهد افتتاح بزرگترین مرکز توزیع در فلسطین و تگزاس بودیم. در سال ۱۹۸۱ وال مارت وارد ایالت جورجیا و کارولینای جنوبی شد و برای دومین بار مالکیت ۹۲ فروشگاه کاتربیگ کی را از آن خود کرد.

 در سال ۱۹۸۲ وال مارت در ایالت فلوریدا و نبراسکا وارد شد و در ژوئن همان سال ارزش سود سهام وال مارت به ۸۷۵/۴۹ دلار در هر سهم رسید.

اولین فروشگاه سمز کلاپ واقع در میدوست سیتی آکلاهما

سال ۱۹۸۳

مجله ی فوربز از میان تمامی خرده فروشان شرکت وال مارت را به عنوان بهترین خرده فروش از زمان افتتاح فروشگاه سمزکلاپ در اکلاهما تا سال ۱۹۸۳ انتخاب کرد.

در همان سال وال مارت در ایالتهای ایندیانا ، آیوا ، نیومکزیکو و کارولینای شمالی هم شعبی را افتتاح کرد و خوش آمد گویانی در همه فروشگاه ها مستقر شدند و اولین لابراتوار عکاسی در شهر تولسای اکلاهما راه اندازی شد. در سال ۱۹۸۳ وال مارت مالکیت فروشگاههای امریکایی و ولکو را هم از آن خود کرد و ارزش سود سهام وال مارت هم به ۶۲۵/۸۱ دلار در هر سهم رسید.

سال ۱۹۸۴

سام والتون بعد از آگای از میزان ۸ درصدی سود پس از کسر مالیات در سال مالی گذشته و بخاطر باختن شرط اش مجبور شد که در بازار بورس امریکا مانند بومیان جزیره ی هاوایی برقصد. در همین سال بود که دیوید کلس به عنوان رئیس و مدیر عامل شرکت منصوب شد و وال مارت هم به ایالت ویرجینیا وارد شد.

سال ۱۹۸۵

در اواسط دهه ۸۰ وال مارت صاحب ۸۸۲ فروشگاه با فروش ۸/۴ میلیارد دلاری و بالغ بر ۱۰۴ هزار کارمند بود. در ماه سپتامبر سال ۱۹۸۵ ارزش سود سهام وال مارت به ۷۵/۴۹ دلار در هر سهم رسید. در این سال وال مارت به ایالتهای ویسکانسین و کلرادو وارد شد و کارخانه کفش گرند سنترال را هم خریداری کرد. در سال ۱۹۸۶ هم در ایالت مینوستا شعبی را افتتاح کرد.

سال ۱۹۸۷

سال ۱۹۸۷ مصادف بود با بیست و پنجمین سالگرد تأسیس وال مارت که تا آن زمان تعداد فروشگاههایش به ۱۱۹۸ فروشگاه ، تعداد کارمندان به ۲۰۰۰ هزار نفر و میزان فروش به ۹/۱۵ میلیارد دلار رسیده بود. ارزش سود سهام در ماه ژوئن به ۶۲۵/۶۶ دلار در هر سهم رسید. وال مارت توانست بزرگترین سیستم ارتباط ماهواره ای خصوصی در کل امریکا را به خود اختصاص دهد که تمامی بخشهای شرکت را با دفتر مرکزی بصورت دو طرفه ( آوایی و تبادل اطلاعات ) و بصورت یکطرفه ( ارتباط دیداری ) بهم متصل میکرد.

سال ۱۹۸۸

تا سال ۱۹۸۸ حدود ۹۹ درصد فروشگاههای وال مارت مجهز به اسکنر بارکد بودند. با افتتاح اولین فروشگاه سوپرسنتر در واشنگتن شرکت تصمیم گرفت از سوپر سیورها استفاده شود. دیوید گلس به عنوان مدیر کل شرکت منصوب شد. اواخر دهه ی ۸۰ وال مارت به ایالتهای میشیگان ، ویرجینیای غربی و ویومینگ هم وارد شد و تعداد ایالتهایی که در آنها شعبه زده بود به ۲۹ ایالت رسید.

 دهه ی ۹۰

۱۹۹۰

وال مارت در سال ۱۹۹۰ به بزرگترین فروشگاه خرده فروشی امریکا تبدیل شده بود. وال مارت وارد ایالت کالیفرنیا ، نوادا ، داکوتای شمالی ، پنسیلوانیا ، داکوتای جنوبی و یوتا شد. وال مارت شرکت مک لین در ایالت تگزاس را هم خریداری کرد. این شرکت فروشگاهی را در میدان شهر بنتون ویل افتتاح کرد که درست در مکان اولیه ۱۰-۵ فروشگاهی بود که والتون آنها را بنا کرده بود. سود سهام وال مارت به ۵۰/۶۲ دلار در هر سهم رسید.

سال ۱۹۹۱

ورود وال مارت به بازارهای جهانی با افتتاح فروشگاه خرده فروشی شهر مکزیکو سیتی شروع شد. در بخشهای داخلی هم وال مارت وارد چندین ایالت شمالی و جنوبی از قبیل کانکتیکات ، دل اور ، مین ، مری لند ، ماساچوست ، نیوهمشید ، جرسی و نیویورک شد و شرکت آماریلو در تگزاس را هم خرید. وال مارت محصولات جدیدی با برند « American Choise Sam s » را وارد بازار کرد.

سال ۱۹۹۲

سام والتون در پنجم آوریل ۱۹۹۲ در سن ۷۴ سالگی دار فانی را وداع گفت. چند هفته قبل از در گذشت وی مفتخر به دریافت مدال آزادی از دست رئیس جمهور جورج بو ششده بود که طی مراسمی با حضور مسئولان شرکت وال مارت این نشان با افتخار به وی اهدا شد. بعد از سام والتون ، پسرش اس رابسون والتون به عنوان رئیس هیئت مدیره انتخاب شد. با ورود وال مارت به ایالتهای آیداهو ، مونتانا و ارگان ، تعداد این ایالتها به ۴۵ رسید و وال مارت توانست وارد پورتوریکو هم بشود.

اهدای نشان آزادی به سام والتون توسط رئیس جمهور جورج بوش

سال ۱۹۹۳

بابی مارتین به عنوان مدیر وال مارت انتخاب شد. ارزش سود سهام به ۶۲۵/۶۳ دلار در هر سهم رسید. برای اولین بار فروش هفتگی در ماه دسامبر به یک میلیارد دلار رسید.

راه اندازی ۹۱ کلوپ لوازم خانگی و ورود وال مارت به آلاسکا ، هاوایی ، ردآیلند و واشنگتن باعث شد که تعداد این ایالتها به ۴۹ برسد. پنجاهمین ایالت هم تا ۲ سال آینده معلوم خواهد شد.

سال ۱۹۹۴

در سال ۱۹۹۴ یک فروشگاه نمونه که سعی شده بود تا حد امکان محیطی دوستانه و آرام در آن حکمفرما باشد در شهر لارنس ایالت کانزاس افتتاح شد. شرکت ۱۲۲ فروشگاه وولکو در کانادا را خریداری کرد و در هنگ کنگ هم سه کلوپ راه اندازی کرد. در این سال وال مارت ۱۲۳ فروشگاه در کانادا و ۸۶ فروشگاه در مکزیک افتتاح کرد. در سال ۱۹۹۴ یک برنامه ابداعی با عنوان « کد آدام » مطرح شد که درباره کودکانی بود که در فروشگاهها والدین خود را گم می کنند و سپس قرار شد این طرح در تمامی فروشگاهها اجرا شود.

سال ۱۹۹۵

در سال ۱۹۹۵ شاهد در گذشت برادر سام والتون به نام « باد والتون » بودیم. شرکت توانست وارد پنجاهمین ایالت به نام ورمونت شود و ۳ فروشگاه در آرژانتین و ۵ فروشگاه در برزیل بنا کند. تا سال ۱۹۹۵ وال مارت صاحب ۱۹۹۵ فروشگاه زنجیره ای ، ۲۳۹ سوپرسنتر ، ۴۳۳ فروشگاه سمز کلاپ و ۲۷۶ فروشگاه بین المللی بود و میزان فروش به ۶/۹۳ میلیارد دلار و تعداد کارمندان به ۶۷۵ هزار نفر می رسید.

سال ۱۹۶۶

در سال ۱۹۶۶ وال مارت توانست از طریق یک توافقنامه سرمایه گذاری مشترک در چین فعالیت کند. همچنین برنامه « کد آدام م در تمامی فروشگاهها به اجرا در آمد و اطلاعاتی درباره کودکان گمشده بر روی یک بورد نوشته می شد تا همه از آن مطلع گردند.

سال ۱۹۷۷

وال مارت به معتبرترین شرکت خصوصی با بیشترین نیروی استخدامی در سطح امریکا تبدیل شد. این شرکت ۶۸۰ هزار نفر کارمند بومی و ۱۱۵ هزار نفر کارمند خارجی داشت. سال ۱۹۷۷ اولین سالی بود که میزان و فروش سالیانه وال مارت از مرز ۱۰۰ میلیارد دلار گذشت و به ۱۰۵ میلیارد دلار در سال رسید. این شرکت هر هفته به ۹۰ میلیون نفر مشتری در سراسر دنیا خدمت رسانی می کند. وال مارت شرکت وول ورث و شرکت صنعتی دو جونز را با هم ادغام کرد و یک مرکز صنایع غذایی جدید را به همه معرفی نمود.

سال ۱۹۸۸

وال مارت در سال ۱۹۸۸ طی یک توافقنامه سرمایه گذاری مشترک وارد کشور کره شد و ۱۲ فروشگاه ورتکاف آلمان را هم خریداری کرد. کمک های نقدی شرکت وال مارت به مؤسسات خیریه از مرز ۱۰۰ میلیون دلار گذشت و به ۱۰۲ میلیون دلار در سال ۱۹۹۸ رسید.

وال مارت با افتتاح ۳ فروشگاه جدید در ایالت آرکانزاس قصد داشت تا مفهوم فروشگاههای نیبر هود را برای عموم تفهیم کند.

اواخر دهه ی ۱۹۹۰

در آخرین سال دهه ی ۱۹۹۰ وال مارت با ۱۱۴۰۰۰۰ نفر کارمند به بزرگترین شرکت خصوصی در جهان مبدل گشت. ارزش سود سهام به ۷۵/۸۹ دلار رسید. مجله کان راپر طی مقاله ای درباره ی انسان دوستی ، وال مارت را به عنوان شرکت نمونه در امریکا انتخاب کرد. وال مارت ۷۱ فروشگاه در آلمان و شرکت ( ASDA group ) انگلیسی را هم خریداری کرد.

دهه ی ۲۰۰۰

سال ۲۰۰۰

در ابتدای سال ۲۰۰۰ آقای اچ لی اسکات به عنوان سومین مدیر اجرایی شرکت فروشگاههای وال مارت انتخاب شد. وال مارت در فهرست « بهترین ستاره های جهان » مجله فورچون در رتبه پنجم قرار گرفت و به عنوان سومین شرکت موفق امریکا انتخاب شد. مجله کان راپر بار دیگر وال مارت را به عنوان شرکت نمونه در امریکا انتخاب کرد.

سال ۲۰۰۲

در سال ۲۰۰۱ مجله « تجارت اسپانیایی » وال مارت را به خاطر جذب نیرو از امریکای لاتین جزء ۲۵ شرکت برتر در امر استخدام معرفی کرد. وال مارت در سال ۲۰۰۲ برنده ی جایزه ران براون شد که این جایزه عالی ترین پاداش ریاست جمهوری است که به خاطر دستاورد های چشمگیر این شرکت در زمینه ی ارتباط با کارمندان و جامعه آنها بدست آمده است.

سال ۲۰۰۴-۲۰۰۳

مجله فورچون در ۲ سال متوالی وال مارت را در صدر فهرست « شرکتهای معتبر » قرار داد. در سال ۲۰۰۴ وال مارت جایزه ی « شرکت وطن پرست » را از آن خود کرد که این جایزه معمولاً به شرکتی تعلق می گیرد که بتواند در خدمت رسانی به افراد نظامی کشور و خانواده هایشان عملکرد منحصر بفردی از خود نشان دهند.

سال ۲۰۰۵

وال مارت در سال ۲۰۰۵ توانست با رهبری لی اسکات در زمینه ی تجارت به یک ثبات محیطی برسد. این ثبات وقتی به اوج خود رسید که وال مارت به کمک افرادی که در امریکا دچار گردباد و طوفان شده بودند شتافت و مبلغ ۱۸ میلیون دلار به آنها کمک کرد. در همان سال وال مارت در شهر مک کینی تگزاس و آرورای کلرادو ، چند فروشگاه آزمایشی را افتتاح کرد که مصرف انرژی پایینی داشتند و هوا را کمتر آلوده می کردند و در ضمن به منابع طبیعی هم آسیبی وارد نمی کردند.

وال مارت یک برنامه هم درباره ی نگهداری و حفظ محیط زیست نسل های آینده ارائه کرد.

در سال ۲۰۰۵ وال مارت بیش از ۶/۱ میلیون کارمند در بیش از ۶۲۰۰ فروشگاه در سراسر جهان و ۳۸۰۰ فروشگاه در امریکا و ۳۸۰۰ فروشگاه بین المللی داشت و درآمد سالیانه اش به ۴/۳۱۲ میلیارد دلار می رسید. وال مارت در یک هفته به ۱۳۸ میلیون مشتری در امریکا ، آرژانتین ، برزیل ، کانادا ، چین ، کاستاریکا ، السالوادور ، آلمان ، گواتمالا ، هندوراس ، ژاپن ، مکزیک ، نیکاراگوئه ، پورتوریکو ، کره جنوبی و انگلستان خدمت رسانی می کرد.

سال ۲۰۰۶

با شروع سال ۲۰۰۶ تعداد مشتریان در هر هفته به بیش از ۱۷۶ میلیون نفر در سراسر جهان رسید و تعداد فروشگاهها هم به ۶۷۷۹ فروشگاه افزایش یافت. رکورد فروش وال مارت به مرز ۳۴۵ میلیارد دلاری رسید. وال مارت میزان سهامش در شرکت سی یو ژاپن را ۳/۵۳ درصد افزایش داد و میزان سهام شرکت CARH CO را هم به ۵۱ درصد رساند به عنوان معتبرترین شرکت امریکا باقی ماند.

از زمان شکل گیری وال مارت ، از طرف شرکای شرکت ، مشتریان و حتی کارمندان وال مارت بیش از ۴۱۵ میلیون دلار کمک نقدی و غیر نقدی جمع آوری و به ۱۰۰ هزار سازمان در سراسر دنیا فرستاده شده است. یکی دیگر از برنامه های خیر خواهانه وال مارت این است که در امریکا مشتری های وال مارت در صورت بیماری و هنگام پیچیدن نسخه از داروخانه ۴ دلار تخفیف می گیرند تا فشار کمتری به آنها وارد شود.

سال ۲۰۰۷

 در فوریه ۲۰۰۷ وال مارت با کمک برخی سازمانها تصمیم گرفت تا سال ۲۰۱۲ به یک سیستم بهداشتی درمانی نوین در امریکا دست پیدا کند. وال مارت برنامه عمومی ۴ دلاری خود را گسترش داد و در سال ۲۰۰۷ توانست ۳۹۶ میلیون دلار از هزینه های دارویی مشتریان را متقبل شود.

 وال مارت در بخش بین الملل هم عملکرد قابل ملاحظه ای از خود نشان داده است. در اوت ۲۰۰۷ وال مارت و شرکت Bharti هند یک توافقنامه همکاری با هم امضا کردند که به موجب آن شرکت خصوصی Bharti Walmart با حق سرمایه گذاری مشترک در هند تأسیس شود و فروشگاههای زنجیره ای به صورت عمده فروشی و حمل به عهده مشتری مشغول به فعالیت شوند.

در نوامبر ۲۰۰۷ سه هزارمین فروشگاه بین المللی و یک سوپر سنتر در سائوپائلوی برزیل راه اندازی شد. در دسامبر وال مارت میزان سهم خود از سهام شرکت سی یوی ژاپن را به ۱/۹۵ درصد افزایش داد.

دهم آوریل ۲۰۰۸ بیست و پنجمین سالگرد تأسیس سمزکلاپ بود. در سال ۲۰۰۸ بیش از ۵۹۰ فروشگاه سمزکلاپ در امریکا و ۱۰۰ فروشگاه هم در کشور های دیگر راه اندازی شدند.

سال ۲۰۰۹

بعد از لی اسکات ، مایک دوک به عنوان رئیس و معاون ارشد اجرایی وال مارت در اول فوریه ۲۰۰۹ مشغول به فعالیت شد. دوک به عنوان رئیس هیئت مدیره هم انتخاب شد. لی اسکات به عنوان رئیس کمیته اجرایی به فعالیت خود در شرکت ادامه داد. با سمت ادواردو کاسترو رایت به عنوان نائب رئیس وال مارت هم موافقت به عمل آمد.

داگ مک میلون هم به سمت ریاست و معاونت ارشد اجرایی فروشگاه های بین المللی وال مارت منصوب شد. این قسمت دومین بخش با اهمیت شرکت محسوب می شود.

  • نیما
  • ۰
  • ۰

در سال ۱۹۷۸ جان ماکی و شریکش یک فروشگاه مواد غذایی طبیعی در آوستین تگزاس ، تحت برند سیف وی باز کردند. دو سال بعد ادغام با یک برند کوچک محلی دیگر ، باعث شد اولین فروشگاه مواد غذایی کامل افتتاح شود. با این آغاز ، فروشگاه مواد غذایی کامل ، تحت رهبری ماکی ، یک خرده فروشی مهم و منبع مواد غذایی طبیعی( مواد غذایی بدون مواد افزودنی ، مواد نگهدارنده و شیرین کننده ها ) و مواد غذایی آلی ( مواد غذایی که در معرض مواد شیمیایی و آلوده کننده های مرتبط در طول تولید قرار نگرفته اند ) شد. موفقیت آن تا حدودی براساس توانایی برای کسب یا ادغام با دیگر سوپر مارکت های منطقه ای با تفکر مشابه و رسوخ در آن ها با فرهنگ ، عملیات و ویژگی های فروشگاه مواد غذایی کامل بود. در سال ۲۰۰۹ در حدود دویست و هفتاد و پنج فروشگاه داشتند ، تعدادی از آن ها در اروپا بودند و فروش نزدیک به ۱۰ میلیارد دلار بود. در این فرایند ، حداقل در سه مورد از زنجیره های  مواد غذایی دیگر بسیار متفاوت شدند.

اول ، شرکت در مورد مسئولیت های اجتماعی با بیانیه ای در مورد حمایت از جوامع ، افراد و محیط زیست با شعار ” غذاهای کامل ، مردم کامل ، سیاره کامل ” فعال بود. اگر چه همه شرکت ها تمایل دارند تا به صورت اجتماعی پاسخگو باشند ، ولی تعداد کمتری می خواهند برای آنچه انجام می دهند اعتبارات بازار کسب کنند. فروشگاه مواد غذایی کامل برنامه های ملموسی دارد که تمایز ایجاد می کنند. علاوه براین ، این برنامه ها در مجموع قابل مشاهده هستند و شهرتش را به عنوان نه تنها بیشتر از دیگران مسئول بودن تقویت می کنند ، بلکه نشان می دهند که واقعاً توجه می کنند. نتیجه آن ، ارتباط با بخش های اولیه هدف براساس ارزش های مشترک و احترام برای برنامه های مؤثر است.

برنامه های اجتماعی فروشگاه مواد غذایی کامل و اطلاعات مربوط به مشتریان و حمایت از ابتکارات ، مؤثر و برانگیزاننده هستند. این عوامل ، استانداردهای غذاهای دریایی پرورشی را تقویت کرده است و اولین خرده فروشی ایالات متحده برای ارئه غذاهای دریایی ثبت شده توسط شورای دریایی استوار شیپ بود. سازمانی مستقل که شیوه های پایدار ماهیگیری را ترویج می کند و استاندارد های فرهنگ زیست محیطی برای غذاهای دریایی پرورشی را ایجاد کرده است. این موجب رفتار انسانی تر با حیوانات شد. در سال ۲۰۰۶ ، فروشگاه مواد غذایی کامل تنها بخت از میان ۵۰۰ شرکت برتر مجله فورچون شد که بتواند ۱۰۰ درصد انرژی خود را با قدرت باد تأمین کند. در سال ۲۰۰۷ ، برنامه های گارانتی نجات را ایجاد کرد که تأکید می کرد که محصولات شناسایی شده شامل حقوق خوب کارگران و شرایط کاری و محیطی مناسب به علاوه یک درصد از قیمت خرده فروشی به بنیادی به نام سیاره کامل برای کمک به فقر اختصاص می یابد. این شرکت ، آشکارا استفاده از پلاستیک یکبار مصرف را در کیسه های مواد غذایی ، با فروش کیسه های بزرگ و رنگارنگ از بطری های بازیافت شده حذف کرد. این برنامه ها و برنامه های مشابه در مجموع آنقدر عالی بودند که شرکت ، انبوهی از جوایز مرتبط را به دست آورد.

دوم ، فروشگاه مواد غذایی کامل ، اشتیاق فراوانی برای مواد غذایی و سلامت دارد که برنامه هایش منتقل کننده آن هستند. آن ها برای راضی کردن و لذت ، اشتیاق فراوانی دارند تا فرآیند خرید را سرگرم کننده و جالب نمایند. طبقه بندی محصول شامل اقلامی مانند سوپ تازه ، مواد غذایی نانوایی و غذا است و فرصت چشیدن و انتخاب هایی گسترده وجود دارد. با این شرایط خرید یک ماجراجویی جالب می شود. بسیاری از اقلام برای اولین بار در فروشگاه دیده می شوند و بقیه نیز مختص فروشگاه هستند. در دسترس بودن اقلام ساده ، نشان دهنده علایق و اولویت های فروشگاه هستند ” اعضای تیم ” ، کارکنان ، ارزش های اصلی را در خوراک طبیعی ، آلی و سالم تقویت می کنند زیرا آن ها مطلع ، درگیر و مراقب هستند.

سوم ، فروشگاه مواد غذایی کامل توانایی ارائه مواد غذایی آلی و طبیعی با کیفیت سازگار و انتخاب گسترده را توسعه داده است. برنامه ای برای مدیریت فعال رسیدگی و برچسب زدن بر محصولات ارگانیک و طبیعی دارد. این تجربه با یافتن منابع و ارائه چنین محصولات غذایی به آسانی قابل کپی برداری نیست. برای بخش در حال رشدی که به دنبال محصولات ارگانیک و طبیعی هستند. فروشگاه مواد غذایی کامل محل مناسبی است.

فروشگاه مواد غذایی کامل یک استراتژی تعهد دارد. آن هم شور و شوق در مورد کسب و کارشان است که در فرهنگ و عملیات آن ها می توان دید و برای کپی برداری سخت است. ادغام افقی و استراتژی اکتساب ، شرکت را در طول سال ها برای تبدیل شدن از یک کسب و کار ملی و به طور بالقوه جهانی قادر ساخته ، بنابراین مزیت مقیاس برای آن ها به وجود آمده است. فروشگاه مواد غذایی کامل چشم خود را مستقیماً بر روی هدف ثابت نگه داشته است و توسط سرمایه گذاری بر کسب و کارهای دیگری که به طور مستقیم به کسب و کار و علاقه آن ها مرتبط نیست ، منحرف نشده است.

فروشگاه مواد غذایی کامل ، زمان بندی درستی داشت و مزایای سختی را توسعه داد که برای رقبا غلبه بر آن ها سخت بود. تقاضا برای مواد غذایی طبیعی و ارگانیک ، تا حدودی ناشی از تغییری در حساسیت و نگرش به غذا خوردن ، از ۲۰ درصد رشد سالیانه برخوردار بوده است که قابل چشم پوشی نیست. خوراک سالم و مسائل زیست محیطی در اخبار و کتابفروشی ها بوده و نگرش نسبت به برندها را تحت تآثیر قرار داده است. با وجود این روند فزاینده قابل مشاهده ، جنبش طبیعی و ارگانیک در بسیاری از فروشندگان مواد غذایی اصلی برای سال های زیادی به چشم نمی خورد. به هر حال ، در انتها بازار کوچک رشد یافته و بعضی از خرده فروشان حاشیه ای به این جنبش پیوستند.

این ماجرا تا حدود سال ۲۰۰۵ دیگر وجود نداشت ؛ یعنی زمانی که فروش محصولات طبیعی و ارگانیک به حدود ۱۴ میلیارد دلار رسید و فروشگاه های زنجیره ای عمده فهمیدند و شروع به تغییر محصولاتشان به آن سمت کردند فروشگاههای زنجیره ای ثبت شده دریافتند که با یک مشکل ارتباطی مواجه شده اند. بخش رو به رشدی وجود داشت که مواد غذایی طبیعی و ارگانیک تقاضا می کردند. علاوه براین ، حضور یا عدم حضور چنین مواد غذایی نشانی بود که آیا فروشگاه به مواد غذایی سالم علاقمند است یا خیر. از آنجا که این روند به نقطه اوج رسیده بود. فروشگاهها باید مواد غذایی طبیعی و ارگانیک را به انتخاب هایشان اضافه می کردند. مشکل بعدی برند بود ؛ زیرا ان ها بسترهای مناسب برند برای حمایت از ارائه معتبر مواد غذایی آلی و طبیعی نداشتند.

یک راه برند سازی ، استفاده از برند فرعی بود. در سال ۲۰۰۶ سیف وی برند O Organic را ارائه کرد که بسیار هم موفق بود و خارج از زنجیره سیف وی هم فروخته شد. در همان سال کلاگ یک نسخه آلی از محصولات مواد غذایی صبحانه ، از قبیل سبوس کشمشی آلی را توسعه داد. با این حال ، فروشگاه ها مشکلات متعددی داشتند. برندهای آن ها ، حتی با وجود یک برند فرعی قوی مانند O Organic یا یک برند حامی مانند کلاگ ، در موقعیت پایین تری در مقایسه با فروشگاه مواد غذایی کامل بودند که نه تنها اعتبار ارائه داشت ، بلکه باور این کار نیز در آنها وجود داشت. زنجیره مواد غذایی در بهترین حالت به سمت ارائه مزایای عملکردی بود و تحویل آسان نبود ، زیرا عرضه محدود بود و شرکت کنندگان درگیر در حفظ خلوص آلی بودند.

  • نیما
  • ۰
  • ۰

برندشناسی زاپوس

یک برند در مورد خوشبختی ؟ دیزنی ؟ در واقع ، آن زاپوس است.

در سال ۱۹۹۹ نیک سوئینمورن یک روز خسته کننده را صرف تلاش برای پیدا کردن کفش کرد. فروشگاه ها اندازه یا رنگ و مدل دلخواه او را نداشتند. او برای خود استدلال کرد که یک خرده فروش آنلاین می تواند با داشتن طیف گسترده ای از ذخیره کفش باعث حذف این سرخوردگی شود ، او یک شرکت با نام شوسایت افتتاح کرد. تا حدودی به دلیل اینکه سال ۱۹۹۹ اوج رونق اینترنت بود. سوئینمورن این ایده را به شرکت سرمایه گذاری ونتور فراگز فروخت ، آن ها طرح را با یک سرمایه گذاری ۵۰۰،۰۰۰ دلاری و استخدام کسی که کفش را می شناخت ، افتتاح کردند.

ونتور فراگز همکار مؤسسی به نام تونی هسیه داشت که همکار مؤسس لینک اکسچنچ نیز بود و اگر چه شرکت فقط ۱۰ میلیون دلار فروش داشت و هسیه تنها بیست و چهار سال سن داشت ، به مبلغ ۲۷۵ میلیون دلار به مایکروسافت فروخته شد. هسیه ، کارشناس علوم کامپیوتر دانشگاه هاروارد ، در زمان و مکان مناسبی قرار داشت. آن ها روزها با هم بودند. هسیه با سهم پول خود تصمیم گرفت تا شرکت ونتور فراگز را به عنوان صندوقی که بتوان با آن مقدمات کسب و کار اینترنتی را فراهم کرد ، آغاز کند.

سوئینمورن دریافت که حتی با حضور یک شخص از نورداستورم در هیئت مدیره که کفش را می شناسد ، وظیفه عملیاتی خیلی زیاد است. شرکت های کفش تمایلی به مشارکت نداشتند ؛ زیرا با توجه به کمک اینترنت به قیمت های پایین ، آن ها تمایل به حفظ روابط خرده فروشی موجود خود را داشتند. همچنین ، استفاده از خرده فروشان محلی برای تکمیل سفارشات از طریق ارسال که تنها مدل عملیاتی امکان پذیر بود ، پر هزینه بود و خدمات خوبی نیز ارائه نمی داد ، زیرا اغلب موارد مدل های سفارش داده شده در انبار موجود نبودند. پس از شش ماه و با تنها سه سازنده در هیئت مدیره ، شرکت در حال شکست بود.

ارائه ی خدمات در زاپوس

نام به زاپوس تغییر داده شد که از یک کلمه ایتالیایی به معنی کفش گرفته شده بود ، آن ها دریافتند که در بلند مدت شرکت تنها نباید بر روی کفش اصرار ورزد. در واقع آنها سرانجام به سمت عینک ، کیف های دستی ، پوشاک ، ساعت ، وسایل الکترونیکی و حتی ایده های صنایع خدماتی مانند بانکداری ، هتل ها و خطوط هوایی رفتند . نام ، تنها تغییر نبود. به علت مشکل بودن جمع کردن تولید کنندگان گوناگون کفش ، تصمیم گرفته شد که ماهیت برند از داشتن انتخاب های وسیع به فقط برندهای متمایز تغییر کند. در نهایت شعار ” قدرتمند در خدمات ” انتخاب شد. با این حال ، دامنه تولید کنندگان افزایش یافت. پس از یک سال و نیم پنجاه تولید کننده در هیئت مدیره بودند و یک سال بعد به یکصد تولید کننده رسیدند. با این حال ، هفت سال طول کشید تا نایک نیز به جمع آنها اضافه شود. مأموریت این بود که بهترین خدمات را در صنعت داشته باشند. سیاست های حمل و نقل رایگان بود ( مشتریان انتظار پنج یا شش روز را داشتند و در صورت ارسال هوایی شگفت زده می شدند ) ، ارسال ۳۶۵ روزه و رایگان و یک مرکز تماس ۲۴ ساعته در تمام روزهای هفته و مستقر در ایالات متحده آمریکا با نمایندگانی درگیر ، آگاه و مشتری گرا وجود داشتند. زاپوس ، برخلاف سایر شرکت های الکترونیکی ، در واقع مشتریان را تشویق به تماس می کند ، با داشتن ۸۰۰ شماره باور دارد که تماس شخصی رابطه با برند را افزایش خواهد داد. همچنین زاپوس بر روی قیمت با شرکت های الکترونیکی دیگر رقابت نمی کرد ، رقابت در مورد خدمات و انتخاب بود. در سال ۲۰۰۳ ، به منظور ارائه خدمات مورد انتظار ، زاپوس انباری در کنتاکی افتتاح کرد و با کنترل لجستیک ، آسیب های خارج از انبار را کاهش داد.

این سطح از خدمات گران بود. تأمین مالی تا حدودی از سودها و کاهش بودجه بازاریابی تأمین می شد. شرکت تا سال ۲۰۰۶ که فروش به ۶۰۰ میلیون دلار رسیده بود ، سودآور نبود. هسیه استدلال کرد که بهتر است بودجه بازاریابی صرف حمل و نقل رایگان و یک مرکز تماس ۲۴ ساعته در تمام روز های هفته گردد که به ایجاد تبلیغات دهان به دهان منجر می شود. علاوه بر این ، بازاریابی از طریق موتور جستجو بسیار مؤثر و ارزان بود. زاپوس به سادگی برند های تولید کنندگان کفش را خریداری کرد به طوری که وقتی مشتری برای برند کفش در گوگل جستجو می کرد ، تبلیغ زاپوس نمایش داده می شد.

راز واقعی سطح خدمات ، فقط سیاست ها و برنامه ها به عنوان فرهنگ و ارزش شرکت نیستند. ارزش اول ، ارائه خدمات شگفت انگیز به مشتریان است. هدف اول ، فراتر رفتن از انتظارات و ایجاد وفاداری مشتری است. یک داستان در میان بسیاری از افراد این است که زاپوس وقتی مطلع می شد که کفش سفارش داده شده برای شوهری است که در تصادف ماشین فوت کرده است ، مرکز تماس نه تنها مبلغ خرید را پس می فرستاد بلکه برای مراسم تشییع جنازه گل نیز ارسال می نمود.

ارزش های دیگر ، کارکنان را به تعبیر ، خلاقیت و ابتکار ، دنبال رشد بودن ، ایجاد روابط باز و صادقانه ، ایجاد یک روح خانوادگی ، پرشور و فروتن تشویق می کرد. اما ارزشی که فضا را تعریف می کند ، بیشتر از بقیه برای ایجاد اشتیاق و کم کردن غرابت است. در نتیجه ، کنجکاو و جستجوگر بودن ، زندگی در دفتر کار را لذت بخش و غیر قابل پیش بینی کرده و تشویق به نوآوری می کند ، این کار نه تنها انجام می گیرد بلکه ارتباطات داخلی و خارجی و پاداش را نیز شامل می شود.

فرآیند استخدام و آموزش زاپوس

فرایند استخدام و آموزش و سیستم پاداش امکان حفظ یک فرهنگ قوی را می دهند ، حتی زمانی که حقوق و مزایا ( به جز برای مراقبت های بهداشتی ) کمتر از میانگین بودند. فرآیند استخدام شامل یک مرحله مطابقت با فرهنگ می شود. به عنوان نمونه ، از متقاضیان سؤال می شود تا توصیف کنند که یک مقیاس ۱ تا ۱۰ چقدر برای آن ها عجیب است ، عدد پاسخ به مهمی واکنش به پرسش نیست. یک تست تواضع شامل این پرسش می شود که آیا شغل قبلی که متقاضی داشته مناسب بوده است. متقاضیان ، به ویژه آنهایی که ارشد بوده اند ، با موارد غیر رسمی اجتماعی ارزیابی می شوند. جلسه دو هفته ای آموزش فرهنگ سازمانی وجود دارد ، پس از آن دو هفته آموزش در مرکز تماس و یک هفته در انبار انجام می گیرد. سپس ، به آنها ، ۲۰۰۰ دلار بدون هیچگونه پرسشی داده می شود تا در صورتی که با فرهنگ احساس راحتی نمی کنند ، شرکت را ترک کنند. برخلاف اکثر مراکز تماس ، نمایندگان از طریق طول مدت تماس یا فروش ارزیابی نمی شوند. در عوض ، بازرسی های سرزده از مکالمات آن ها انجام می گیرد و کارکنان تا حدی که باعث احساس شادی و ارتباط مناسب مشتری می شوند مورد ارزیابی قرار می گیرند. هدف ، برقراری ارتباط عاطفی شخصی است. شکست فرد در عدم برقراری ارتباط مناسب مطابق با فرهنگ ، زمینه اخراج او خواهد بود.

فرهنگ برند زاپوس

فرهنگ با انبوهی از فعالیت هایی که ارزش را تقویت می کنند ، پشتیبانی می شود. هسیه که میز متواضعانه او در کنار یک ردیف از اتاقک ها قرار گرفته است ، به طور منظم به کارکنان و برخی از ۱، ۶ میلیون پیروان شرکت با یادداشت های اندیشمندانه که برای الهام بخشی ، اطلاع رسانی ، ارتباط یا سرگرمی نوشته شده اند ، پاسخ می دهد. کارکنان هر سال با یکصد تا پانصد کلمه اظهار نظر خود را در مورد برداشت خود از فرهنگ زاپوس در یک کتاب فرهنگی شرکت می کنند. این کتاب برای افراد علاقمند فرستاده می شود. در دفتر نوعی گیاهان جنگلی وجود دارد که از سقف آویزان هستند و برخی دارای زنگ بوده که برای استقبال از بازدید کنندگان استفاده می شوند. بازدید کنندگانی که برای بازدید حضوری خدمات می آیند زیاد هستند. از مدیران انتظار می رود تا ۱۰ الی ۲۰ درصد از وقت خود را در معاشرت با کارکنان زیردست خود صرف کنند.

زاپوس ، مانند دیزنی ، برنامه ها و ترفند های فرهنگی خود را به دیگران می فروشد. آن ها سمینار های دو روزه ۴۰۰۰ دلاری در مورد چگونگی ایجاد فرهنگ قوی دارند. یک وب سایت ، اندیشه های زاپوس ، فیلم ها و راهنمایی های مدیریتی با هزینه ۳۹،۹۵ دلار در یک ماه را ارئه می دهد. این تلاش ، فرهنگ داخلی را تقویت کرده و موجب اعتبار و محرک مأموریت خدمات زاپوس در خارج از سازمان است.

به شادی باز گردید ، هسیه اشتیاقی حرفه ای به شادی دارد و نتیجه می گیرد که چشم انداز زاپوس باید ارائه شادی به مشتریان و کارکنان باشد. او اشاره می کند که بسیاری از مطالعات شادی و تئوری های روانشناسی بیانگر این نکته هستند که خوشبختی تحت تأثیر چهار نیاز اصلی است ؛ ادراک از کنترل ، ادراک پیشرفت ، ارتباط و بخشی از یک چشم انداز بزرگ تر بودن. او تلاش کرده است تا مطمئن شود که زاپوس برنامه ها و سیاست های پاسخگویی برای این موارد دارد.

ادراک کنترل تا حدودی با اجازه دادن به کارمندان برای کنترل بر روابط با مشتریان به دست امده است. برای مثال ، نمایندگان مرکز تماس ، تشویق می شوند تا خودشان باشند و اجازه دهند شخصیتشان در کارشان دخیل باشد. علاوه بر این ، آن ها به اندازه خود هسیه برای رفع مشکلات مشتری اختیار دارند. همچنین ، کارمندان می توانند با اتمام دوره هایی در حدود یک مجموعه بیست مهارتی ، بر پاداش های خود کنترل داشته باشند.

پیشرفت های حرفه ای در زاپوس هم از نظر آموزشی و هم پیشرفت ، مستمر هستند. افراد با دو سال تجربه یا بیشتر می توانند از میان برنامه های توسعه حرفه ای از آموزش های تخصصی تا توسعه شخصی ، مانند سخنرانی عمومی ، انتخاب کنند. جشنواره های بسیاری برگزار می شوند ، آن ها به برنامه هایی شش ماهه ای که توسعه را مستمرتر می کنند ، تقسیم می شوند و انواع مختلفی از فرصت های شناسایی وجود دارد.

فرهنگ ، تحریک کننده دو بعد آخر خوشبختی است . ارتباط با فضای اجتماعی خانوادگی ، رویداد ها و غربالگری فرهنگ استخدام ، تشویق می شود. این مورد با اینکه چه تعداد دوست صمیمی در داخل شرکت دارند اندازه گیری می شود. ارزش ها ، به طور خاص در ارائه خدمات شگفت انگیز ، چشم انداز بزرگ تری فراهم می کنند. زاپوس هرگز در پی فروش اهداف نیست ، بلکه ، در مورد ارائه بهترین سرویس امکان پذیر است.

شادی در مورد مشتریان نیز به کار می رود. به طور خاص ، مشتری ای که کنترل زیادی دارد ، بخشی از یک خانواده تعاملی مشتریان و کارکنان است و اغلب آن ها آگاه هستند که رابطه زاپوس بیشتر از یک معامله است. طراحی وب سایت مشتری محور به مشتریان اجازه می دهد تا تجربه خرید را کنترل کنند. آن ها در صورتی که نیاز به مشاوره یا کمک داشته باشند تشویق به تماس می شوند. مشتریان مشتاق ارزش ها و تجربه زاپوس می توانند فیلم هایی با شرح آن ها در زاپوس ایجاد یا مشاهده کنند و همچنین گزینه ” من زاپوس را دوست دارم ” را در صفحه فیسبوک خود قرار دهند. تبلیغات دهان به دهان در مورد زاپوس ارتباط برند را گسترش داده و عمیق تر می کند. فرهنگ ، ارزش ها و مفاهیم شادی ، زاپوس را قادر به ایجاد یک زیر شاخه جدید از خرده فروشی بر اساس انرزی و توانمند سازی کارکنان برای ارائه روابط مطلوب با مشتری کرده است ، جالب توجه است که این استراتژی بدون حمایت سرمایه گذاران ریسک پذیر انجام گرفت ، سرمایه گذاران احساس می کردند که در کوتاه مدت سودآوری ندارد ، ولی در دراز مدت ، واقعاً سودآور بوده است.

زاپوس و آمازون

زاپوس در سال ۲۰۰۸ بیش از یک میلیارد دلار فروش داشت و در سال ۲۰۰۹ با رقمی حدود ۱،۲ میلیارد دلار به آمازون فروخته شد. آمازون از هسیه خواست تا زاپوس را به طور مستقل و با حفظ و ارتقاء فرهنگ و ارائه خدمات مطلوب به مشتریان با کیفیت بالا و با تمرکز آمازون بر قیمت های پایین اداره نماید. موانع قابل توجهی که زاپوس در قالب روابط مشتریان ایجاد کرده است ، انتظار می رود وقتی که زاپوس به تکنولوزی و زیر ساخت های آمازون دسترسی پیدا می کند کارآمدتر شده و حتی ارائه بهتر عملکرد در موارد انبار ، سرعت و تکمیل کارآمد سفارشات افزایش یابد. به نظر می رسد کاملاً مشابه ترکیبی است که ممکن است هم افزایی ایجاد کند که اغلب در اکتساب های عمده شرکت های دیگر ایجاد می شود. طرفداران و اعضای تیم زاپوس به دنبال ظهور این چشم انداز هستند.

  • نیما
  • ۰
  • ۰

شرکت کالاهای ورزشی ویلسون، تولید کننده ی آمریکایی تجهیزات ورزشی مستقر در شیکاگوی (Chicago)، ایالت ایلینویز (Illionios) می باشد. از سال ۱۹۸۹، به عنوان زیر مجموعه ای از شرکت فنلاندی Fininish group Amer Sports ادامه فعالیت می دهد.

تجهیزات ویلسون بسیاری از وسایل رشته های ورزشی از جمله بدمینتون، بیس بال، بسکتبال، سافت بال، فوتبال آمریکایی، گُلف، اسکواش، تنیس، والیبال و … را می سازد.

ریشه تاریخی این شرکت، به شرکت لِس اند جان (Les and John) – که بعدها به Les & Son’s تغییر پیدا کرد) – که در ساوت شیلدز (South Shields)، شمال شرق انگلستان واقع بوده و بسته بندی گوشت انجام می داد، باز می گردد.

لِس (Les)، شرکت تولیدی اشلند (Ashland) را به منظور استفاده از محصولات حیوانی کشتارگاه خود تأسیس نمود. ابتدا مشغول به ساختن سیم های راکت تنیس، تارهای ویولن، نخ جراحی شد و خیلی زود به کفش های بیس بال و راکت تنیس نیز توسعه یافت.

در سال ۱۹۱۵، توماس ایی. ویلسون (Thomas E. Wilson ) مدیر سابق شرکت بسته بندی گوشت موریس (Morris) به ریاست شرکت برگزیده شد و عنوان شرکت را به شرکت توماس ایی. ویلسون تغییر داد. شرکت ویلسون، مجموعه ی بافندگی هِتزینگِر (Hetzinger) را برای تولید لباس های ورزشی و کیسه های توپ تنیس به مالکیت خود در آورد و خیلی زود از این شرکت برای تولید توپ فوتبال و بسکتبال نیز استفاده نمود.

در سال ۱۹۱۸، ویلسون تمرکز بر کسب و کار بسته بندی گوشت را کنار گذاشت و شرکت سالز برگر (Sulzberger) را به شرکت ویلسون تغییر نام داد.

با ریاست جدید اِل. بی. آیسلی (L. B. Icely)، شرکت کالاهای ورزشی شیکاگو به مالکیت گرفته شد و همچنین آرچ تورنر (Arch Turner)، طراح چرم که بایستی توپ فوتبال چرم طراحی می کرد، استخدام شد.

در سال ۱۹۲۵، به دنبال یک توافق توزیع، شرکت کالاهای ورزشی ویلسون – وسترن به نام کالاهای ورزشی وسترن تغییر نام یافت. در سال ۱۹۳۱، مجدداً شرکت نام قبلی خود یعنی کالاهای ورزشی ویلسون را انتخاب کرد. طی جنگ جهانی دوم، توپ فوتبال ویلسون داک (Wilson Duke) با ویژگی های چرم بهتر و دوخت دستی، خطوط اتصال بخیه ای، و تودوزی سه لایه که مناسب با فوتبال رسمی لیگ فوتبال ملی بود، معرفی نمود.

از سال ۱۹۴۱، شرکت چرم هاروین (Horween) تأمین کننده ی پوست گاو به منظور تولید توپ های فوتبال و بسکتبال شد، و بدین ترتیب شرکت ویلسون بزرگ ترین مشتری شرکت هاروین شد.

بعد از جنگ، شرکت ویلسون بر تنیس متمرکز شد و خط راکت های تنیس را توسعه داد. آیسلی ((Icely در سال ۱۹۵۰ از دنیا رفت؛ امّا شرکت به طور پیوسته توسعه یافت. در اوایل ۱۹۹۰، ویلسون بزرگترین سهم بازار شرکت های کالاهای ورزشی در دنیا، با مجموع ۵/۸ % سهم این بازار، را در اختیار داشت. نزدیکترین رقبای این شرکت، صنایع آنتونی (Anthony)، انجمن های جهانی جانسون (Johnson)، و شرکت اِسپالدینگ و اِوِنفلو (Spalding & Evenflo) به ترتیب ۷%، ۹/۴ %، و ۶/۴ % سهم این بازار را در اختیار داشتند. نام ویلسون مترادف با تجهیزات ورزشی باقی مانده است : از پسرهای جوانی که در خیابان های شیکاگو بسکتبال بازی می کنند تا ورزشکاران حرفه ای که در استادیوم های عظیم در سراسر ایالات متحده بیس بال بازی می کنند، محصول انتخابی ایشان برند ویلسون است.

اگر چه، بزرگترین بازیکن بسکتبال همه ی زمان ها، مایکل جُردن (Michael Jordan) به صورت پیوسته خط محصولات شرکت ویلسون را ترویج داد، و نزدیک به ۱۴ سال متوالی فروش بالا در این حوزه را در اختیار برند ویلسون قرار داد. مثال هایی از این قبیل، نشان دهنده ی بزرگترین سهم بازار کالاهای ورزشی این برند برای سال های متمادی است.

  • نیما
  • ۰
  • ۰

چهار پیشنهاد برتر فروش برای فروش در یک خرده فروشی کوچک

یکی از جذابیت های این که به کار آزاد رو می‌آورید یا کسب و کاری را راه می‌اندازید، این است که افراد دیگر به ویژه کسانی که در بخش فروش دخیل هستند، اغلب نوع کار و رؤیاهای خود را از شما پنهان نگه می‌دارند. اغلب آنان فقط در حال انجام این کار هستند – رؤیاپردازی- و هیچ تصمیمی مبنی بر تلاش برای تحقق آن رؤیاها ندارند. (در واقع برخی افراد، در آستانه‌ی شیرجه رفتن هستند، تا زمانی که به این نتیجه می‌رسند که به تخته‌ی شیرجه چسبیده‌اند.)

گاهی اگر تصمیم گرفته باشند طرح ها و اندیشه هایشان را عملی کنند، می‌بینند که در حقیقت آن طرح ها و اندیشه ها کابوس بوده است. (منظورم این است که آیا تا به حال به راستی فکر کرده‌اید راه انداختن یک موسسه‌ی نشر در این کشور شبیه به چیست؟ این کار شبیه به باز کردن هر شبه ی در اتاق نشیمن خود به روی آدم هایی تکراری است، خواه آنان را دوست داشته باشید خواه نه.)

با این همه، فرصت های مناسبی برای تبدیل مهارت های فروش در یک کار وجود دارد. در این بخش قصد داریم کاری را که اغلب فروشندگان داوطلب درباره اش فکر می‌کنند مثال بزنیم – یعنی خرده فروشی یا مشاوره در مورد چیزهایی که آنان را به هیجان می‌آورد. بنابراین اگر می‌خواهید نمایشگاه آثار هنری یا فروشگاه عتیقه باز کنید، یا اگر تمایلتان به طراحی و نصب تجهیزات آشپزخانه یا حیاط آرایی است، بدانید معدود کسانی بوده‌اند که طرح هایشان را عملی کرده اند و به اندازه‌ی کافی فروش داشته‌اند تا به زندگی دلخواه خود دست یابند، درآمدی مناسب کسب کنند و به عنوان چیزی بیش از یک روزنه‌ی امید با لطف وزیر دارایی، حقوق بازنشستگی خوبی نیز عایدشان شود.

نمی توانی فقط از مشتریان بپرسی چه می خواهند و بعد سعی کنی آن را در اختیارشان قرار دهی. تا زمانی که آن را بسازی، آن ها چیز تازه ای خواهند خواست.

استیو جابز

پیشنهاد 1 :

با مشتریان خود همان‌گونه که هستند رفتار کنید

 مشتریان شما عواملی هستند که امید های شما را تحقق خواهند بخشید. در مراحل نخست کار، شما درصد بالایی از پول نقد موجود خود را برای بازاریابی خرج خواهید کرد. مردی که صاحب یک نمایشگاه آثار هنری است به من گفت: «ده درصد درآمد هر سال خود را دست کم برای شروع، صرف بازاریابی کن.» ثبات و نشان تجاری شما مهم است. برای آن ها زمان و در صورت لزوم پول صرف کنید. نام تجاری شما باید بازتابی از یک عنوان یا یک جایگاه تجاری باشد و باید تا حدودی وانمود کند که مشتریان جدید از پیش در مورد شما شنیده اند. این یک تظاهر دروغین که غیرقانونی به شمار می‌آید نیست، بلکه تضمین کننده‌ی این است که ارتباطی که افراد با این نام تجاری دارند مثبت خواهد بود.

شما همیشه به دنبال تکرار کار و رجوع به مشتریان احتمالی جدید هستید. اگر می‌توانید محصول خود را بیرون از اینترنت بفروشید این کار را انجام دهید. این بدین معنی است که مشتریانی که زمانی هم محل شما بوده‌اند، هر جای دنیا باشند می‌توانند باز هم از شما خرید کنند. در مکان هایی که ممکن است مشتری پیدا شود تبلیغات انجام دهید. به یاد داشته باشید افراد علاقه مند به تخصص شما برای ملاقات و معامله با کسی که می‌داند آنان در مورد چه صحبت می‌کنند، سفر خواهند کرد. بنابراین تبلیغات خود را به نشریات محلی محدود نکنید. اگر میل واقعی شما فروش محصول است، اجازه ندهید این کار میزان زمانی را که برای پیشبرد کار و یافتن مشتریان جدید صرف می‌کنید کاهش دهد.

وقتی مشتریان خود را پیدا کردید، سوابق مفصلی از این که کیست‌اند و علایق و چیزهایی که خریده اند چیست به دست آورید. متعجب خواهید شد چگونه به سرعت یک بانک اطلاعاتی درست می‌کنید که باعث می‌شود آگهی های پستی بعدی شما به شدت روی این مطلب متمرکز شود-«یکی از آن قوری های گرجستانی کوچک به تصاحب من درآمده، آیا باید تا ملاقات بعدی آن را نگه دارم؟»

این بانک اطلاعاتی یک دارایی عمده‌ی کاری است و اگر در نهایت به عنوان یک کار سودآور قصد فروش محصولات را دارید این بانک همکار بزرگی برای نمایش حسن نیتی است که جلب کرده اید.وقتی پای حسن نیت در میان باشد، برنده شدن سخت است، اما تخریب آن بسیار آسان است.

حسن شهرت، امتیاز بزرگی برای تکرار معامله به شمار می‌آید و مشتریان جدید با کلام بیان شده جذب می‌شوند. کیفیت کالای خود را بالا ببرید. اگر مشتری با محصول شما مشکلی دارد، یا حتی اگر از آن خوشش نمی‌آید، بدون هیچ سؤالی آن را پس بگیرید یا مشکلی را حل کنید. آشکارا سعی کنید آنان را متقاعد کنید کالا را با کالایی دیگر عوض کنند، اما اگر اصرار دارند، فقط پولشان را برگردانید. شما کیفت و خدمت می‌فروشید نه خود کالا را.

برای عرضه و بسته بندی کالا بهترین مواد را به کار ببرید و مکان فروش را خوشایند کنید. مشتریان شما باید عادت کنند که به نوبت یا به عنوان هدفی برای فروشندگان به آرامی با آنان برخورد شود، خرید از شما باید تجربه س متفاوتی باشد. به جای اعمال فشار و تهدید، آنان را تنها بگذارید مگر این که کمک بخواهند. وقتی به سؤالشان پاسخ دادید دور شوید. اگر طوری رفتار می‌کنند گویی در حال حرکت به سمت محصولی دیگر یا حتی فروشگاهی دیگر هستند، به یاد داشته باشید که شما مسیری طولانی در پیش دارید. آنان اگر فشاری احساس نکنند به احتمال فراوان برخواهند گشت. هرگاه که هوا مناسب باشد در را باز بگذارید. این کار از هر گونه احساس به دام افتادن جلوگیری می‌کند.

وقتی اجناس خود را می‌فروشد و اجناس جدید می‌آورید، فروشگاه به گونه ای مشهود کم کم تغییر خواهد کرد، اما یک اتفاق نظر می‌گوید شخصی که کتاب های نایاب می‌فروشد به من گفت که او این تمرین را با ارائه‌ی مجموعه ای از پیشنهاد های جدید شروع کرد. اما آن ها را در کشوی انتهای میز خود نگه می‌داشت، تا زمانی که به خوبی آن ها را در معرض نمایش بگذارد.

معنی این کار این بود که او نمی‌خواست سریع کتاب ها را بفروشد. همچنین می‌توانست در زمان لازم آگهی های پستی ارسال کند و از مشتریان دعوت کند بیایند و نمایشگاه جدید را ببینند. او این کار را وقتی فروشگاه بسته بود انجام می‌داد و به مشتریان یک لیوان نوشیدنی می‌داد و این کار اغلب جواب می‌داد. شخص دیگری که تعداد کمی از کالاهای بسیار قیمتی را می‌فروشد خاطر نشان کرد که روی پیشخوان فروشگاهش تعدادی اجناس مرتبط جذاب اما ارزان – در این مثال کارت پستال هایی از نقاشی های معروف – و جود داشت. این بدین معنی بود که هرکسی می‌توانست چیزی بخرد. او همچنین منبع مفیدی از تنخواه گردان به شمار می‌آمد.

کمپانی های عالی بر اساس محصولات عالی ساخته شده اند.

ایلان ماسک

پیشنهاد 2 :

مشتریان خود را بشمارید

 هر فروشی که انجام می‌دهید و هر کارت ویزیتی که می‌گیرید باید بخشی از بانک اطلاعات مشتریان شما باشد. این بانک را از ابتدا درست کنید تا خیلی سریع و برای همیشه ارزشمند ترین وسیله ی بازاریابی را در میان کسانی که به محصولات شما علاقه دارند و شما علاقه یا کارتان را می شناسند، داشته باشید.

صاحب یک فروشگاه آثار هنری این موضوع را چنین توضیح داد:

ما کار خود را با جمع آوری فهرست ارسال کارت های کریسمس به تمام دوستان خود بر این اساس که «علاقه، علاقه می‌آورد» شروع کردیم. ما نام افراد مرتبط به زندگی شغلی گذشته‌ی من و زندگی همسرم به عنوان معلم را نیز به فهرست اضافه کردیم و تمام این ها در حدود 550 مورد شد که آن ها را در نرم افزار word وارد بانک اطلاعاتی کردیم. این سامانه ایده آل نبود اما رایگان بود. ما این فایل را فایل مشتریان احتمالی نامیدیم. سپس یک دفتر بازدیدکنندگان در فروشگاه قراردادیم و مردم را تشویق کردیم تا آن را امضاء یا کارت ویزیت خود را در یک کوزه‌ی شیشه‌ای بزرگ و بسیار جذاب بیندازند.

این موارد به فایل مشتریان احتمالی ما اضافه می‌شد.

وقتی جنسی می‌فروختیم و مشتری پیدا می‌کردیم جزییات فروش را در یک فایل اکسل که آن را فایل مشتریان می‌نامیم وارد می‌کردیم. باز هم این نرم افزار خیلی خوبی نبود اما برای مقصود ما مناسب به نظر می‌رسید و تا زمانی که نقص عمده‌ای در آن پیدا نکنیم تغییرش نخواهیم داد. ما می‌خواهیم مشتریان را بشناسیم تا اگر چیز دندان‌گیری برای نشان دادن به آنان داشتیم بتوانیم برای گفتگو یا صرف نوشیدنی دعوتشان کنیم. همچنین دیدن این که چه کسی چه چیزی می‌خرد نیز می‌تواند مفید باشد.

ما دیگر تلاش نمی‌کنیم به طور دقیق حدس بزنیم چه کسی مشتری ما خواهد شد، زیرا هنوز هم با موارد تعجب برانگیز بسیاری روبه رو می شویم. تمام این ها بدین معنی است که شما نباید هرگز هیچ اسمی را دور بیندازید. هم اکنون ما 1000 اسم در فایل مشتریان احتمالی و 500 مشتری داریم. همه‌ی این ها علاوه بر پایگاه اطلاع رسانی اینترنتی خوبی است که گاهی می‌توانیم به آن رجوع کنیم و در بسیاری از فروش های ما مؤثر است.

تو نباید به ابزار ایمان داشته باشی. ابزار فقط ابزار هستند، ممکن است کار کنند یا نکنند. مهم اینست که به مردم ایمان داری یا نه.

استیو جابز

پیشنهاد 3 :

با دقت به کار خود تنوع ببخشید

وقتی ملکی تجاری متعلق به خود دارید، وسوسه‌ی استفاده از آن بیش از آنچه فکر اولیه‌ی شما بوده، پیش می‌آید. در حقیقت هیچ محدودیتی در مورد افرادی که پیشنهاد می‌دهند تا با درصدی مشخص محصولاتشان را از طریق فروشگاه شما بفروشند وجود نخواهد داشت. مطمئن شوید که نمونه های کوچک چوبی دست ساز موجود در یک کارخانه‌ی محلی صنایع دستی شامل یک اسب تروآ (منظور «عامل نفوذی» تباه کننده و برهم زننده‌ی آرامش است؛ تمثیلی برگرفته از اساطیر یونان) نیست. در اینجا نگاه کردن به تنوع کار با عینک بدبینی بی‌دلیل نیست. شما به راستی باید در مورد محصولات جدید نیز به اندازه‌ی محصولات قدیمی چیز یاد بگیرید. روی هم رفته این چیزی است که قرار است بفروشید.

دلایل دیگری نیز وجود دارد:

شما باید استفاده از فضای قفسه ها را تقسیم کنید. آیا بهتر نیست که سهم زمینه‌ی کاری اصلی خود را افزایش دهید؟ پذیرش این موضوع پول زیادی می‌خواهد و دیگران به شما اجازه خواهند داد تا به طور رایگان اسباب بازی هایشان را به نمایش بگذارید، اما این کاری است که در بورس هم باید انجام دهید؛ سهام بیشتر یا سهامی با ارزش بالاتر بخرید. به علاوه هر معامله ای که با تامین کننده‌ی جدید کالاهای خود داشته باشید، به نوعی با پرداخت پول مرتبط است و آن ها بلافاصله پس از این که کالایی را بفروشید پولشان را خواهند خواست.

این احتمال وجود دارد که کار فروش محصولی که متعلق به کس دیگری است ساده تر و قیمت آن پایین تر باشد. آیا زمانی که برای چنین فروشی صرف می‌کنید از زمان لازم برای صحبت با مشتریان احتمالی محصولات خودتان نمی‌کاهد؟ اگر می‌کاهد، در زمینه‌ی منابع با مشکل رو به رو خواهید شد. شما به کارکنان بیشتری در فروشگاه نیاز دارید، و نمی‌توانید کمتر از یک نفر داشته باشید. اگر فقط به یک نصف نفر احتیاج دارید، در حال هدر دادن زمان با خواندن تعداد زیادی مجله هستید.

اگر گه گاهی مشکل کمبود نیرو را با اجازه دادن به تامین کننده‌ی جدید کالا برای پذیرش این مسئولیت حل کنید، به مشکلی که پیش تر در موردش بحث کردیم بر می‌خورید- آنان نمی‌توانند محصولات شما را بفروشند زیرا محصولات شما هستند و شما خود در آنجا حضور ندارید.

پیغام شخصی این پیشنهاد مشخص است. به چیزی که می‌شناسید بچسبید و کار فروش خود را خودتان انجام دهید و خود را درگیر کار دیگران نکنید.

ریسک از این ناشی می شود که ندانی چه کار داری می کنی.

وارن بافت

پیشنهاد 4 :

در ابتدا یک گرداننده انتخاب کنید

در مدیرت هر پروژه‌ای که مستلزم تغییر است، اغلب مدیران پروژه استفاده از یک گرداننده را کاری عاقلانه می‌دانند. این برای خرده فروشان نیز توصیه‌ای سودمند است. شما به عنوان بازرگان می‌توانید این کار را در تمام امور بازرگانی انجام دهید. مثال خوبی از این دست، گماردن یک گرداننده‌ی زبده در جایی است که شما کاری جدید با حداقل منابع ممکن و یک مدیر و یک تیم بسیار منسجم درست می‌کنید.

در این تیم چند فروشنده، یک مربی فنی و یک نفر مسئول امور اجرایی مشتریان و تدارکات وجود دارد. در آن صورت این تیم کار را به قدری خوب انجام می‌دهد که گویی کار خودشان است. آنان مشکلات را می شناسند و دسته بندی می‌کنند، از پس آن ها بر می‌آیند و به شما یاد می‌دهند که الگو ها چگونه کار می‌کنند. سپس می‌توانید با شناخت کارآیی الگو و منابع مالی، کار را انجام دهید و همچنین اگر برای انجام کار به سرمایه‌گذار احتیاج دارید، این روش برای اطمینان بخشیدن به آنان عالی است.

این مقاله بخشی از «کتاب 100 پیشنهاد برتر فروش اثر کن لنگدان » است.

  • نیما