خرده فروشی ، عمده فروشی ، لجستیک

آخرین نظرات
  • ۰
  • ۰

جی پی مورگان فردی ثروتمند بود که سرمایه‌گذاری‌های دهان‌پرکنی در آمریکا انجام داد و به‌نوعی، پیشرفت امروزی این کشور را پایه‌گذاری کرد.

جان پیرپونت مورگان (John Pierpont Morgan)، سرمایه‌گذار و بانکدار آمریکایی، مفاهیم اولیه‌ی سرمایه‌گذاری شرکتی و امور مالی سازمانی و خرید و ادغام را در قرن‌های نوزدهم و بیستم در آمریکا پایه‌گذاری کرد. یکی از اقدامات بزرگ او در صنعت این کشور تشکیل غول جنرال‌الکتریک در سال‌های پایانی قرن نوزدهم بود.

سازمان‌های بزرگی همچون شرکت فولاد آمریکا و اینترنشنال هاروستر و AT&T نیز با تلاش‌های این سرمایه‌گذار بزرگ تشکیل شدند. او و اعضای گروهش در سال‌های ابتدایی قرن بیستم، تأثیر فراوانی روی سرمایه‌گذاران آمریکایی و اعضای کنگره گذاشتند. مورگان یکی از رهبران اتحاد بانکداری در آمریکا بود که بحران ابتدای قرن بیستم را در این شرکت پایان داد. به‌علاوه، او از پیش‌گامان عصر ترقی‌خواهی در این کشور نیز محسوب می‌شود که کسب‌وکار را در آن متحول کرد. برخی کارشناسان لقب بزرگ‌ترین بانکدار تاریخ آمریکا را به او داده‌اند.

البته، زندگی و تأثیرات جی پی مورگان در دید برخی کارشناسان منفی انگاشته می‌شود. برخی او را تجسم بیماری‌ها و خسارت‌های دنیای سرمایه‌داری (کاپیتالیسم) می‌دانند. او ثروتمند به‌دنیا آمد و در طول زندگی برای افزایش این ثروت تلاش کرد. او در ذهن این کارشناسان فردی انحصارطلب تصور می‌شود. مورگان خود را از افرادی دور نگه می‌داشت که در کارخانه‌ها و شرکت‌هایش برای افزایش روزانه‌ی ثروت او تلاش می‌کردند.

به‌هرحال صرف‌نظر از حمایت یا دشمنی با مورگان و سبک زندگی او، دانستن روش زندگی و سرمایه‌گذاری‌اش برای درک اقتصاد امروز مفید است. درواقع بدون او، وال‌استریت و واشنگتن و ارتباطات آن‌ها امروز شکلی دیگر داشت.

جی پی مورگان / J P Morgan

امضای جی پی مورگان

 

تولد و تحصیل

خانواده‌ی مورگان تاریخچه‌ای طولانی در آمریکا دارند. یکی از نیاکان جان در سال ۱۶۳۶ جزو اولین افرادی بود که از ولز به خلیج ماساچوست وارد شد. پدرِ جان، جونیوس اسپنسر مورگان و مادرش، ژولیت پیرپونت نام داشتند. جان در ۱۷آوریل۱۸۳۷ در کنتیکت به‌دنیا آمد. پدر جان بانکدار بود و او در سال‌های کودکی، رشد و ترقی پدرش را در این صنعت مشاهده می‌کرد و از او درس می‌گرفت. خانواده‌ی مورگان پس از چند سال به بوستون مهاجرت کردند و او تا تحصیلات دبیرستان در این شهر سکونت داشت.

جان برای تحصیلات دانشگاهی به سوئیس و دانشگاه مشهور گوتینگن رفت. یکی از استادان او شیفته‌ی استعدادش در ریاضیات شده بود و بعدها، از این موضوع شگفت‌زده شد که جان در دانشگاه تدریس نکرد. درواقع، پس از شهرت جان بود که استادش به او گفت: «تو باید دستیار من می‌شدی و پس از مرگم به‌عنوان استاد در دانشگاه کار می‌کردی».

خانواده‌ی مورگان از خاندان‌های قدیمی و ثروتمند و بانکدار بودند

مورگان پس از فارغ‌التحصیلی به لندن رفت تا به پدرش در شرکت Peabody, Morgan & Co کمک کند. در آن سال، یعنی ۱۸۵۷ میلادی، بحران اقتصادی بزرگی جهان را فراگرفت و این شرکت نیز از آن در امان نبود. در نهایت، پی‌بادی پس از ناتوانی شریک آمریکایی در تأمین سرمایه مجبور شد از بانک انگلستان کمک مالی دریافت کند.

پدرِ جان در شرکت‌های متعددی سرمایه‌گذاری کرده بود. جان در سال ۱۸۵۸ به نیویورک رفت تا علاوه‌بر کار حسابداری، به‌عنوان نماینده‌ی پدرش در شرکت Duncan, Sherman & Co کار کند. او برای فرار از حضور در جنگ داخلی نیز سیصد دلار به یکی از سربازان جایگزین پرداخت کرد. او نه‌تنها از جنگ فرار کرد؛ بلکه با سرمایه‌گذاری روی خریدوفروش اسلحه، سودی چند ده‌هزاردلاری نیز از این جنگ به‌جیب زد.

جی پی مورگان / J P Morgan

کاریکاتوری که مورگان را ناجی آمریکا نشان می‌دهد

پدرِ جان که هوش تجاری و پیشرفت‌های او را می‌دید، به پسرش پیشنهاد داد برای محکم‌ترشدن سرمایه‌گذاری‌ها با شریکی باتجربه همکاری کند. جونیوس معتقد بود سرمایه‌گذاری‌های جان کمی نظری و حدسی است و به مشورت فردی باتجربه‌تر نیاز دارد. به‌هرحال، این پیشنهاد به تشکیل شرکت Dabney, Morgan & Co انجامید که در سال ۱۸۶۴ تأسیس شد. شرکت بزرگ بعدی مورگان با همکاری آنتونی درکسل تشکیل و نام Drexel, Moragn & Co برای آن انتخاب شد. این شرکت امروز به نام JPMorgan Chase & Co شناخته می‌شود.

شرکت جدید جان به کمک ارتباطات پدرش با انگلیسی‌ها، به یکی از سرمایه‌گذاران بزرگ صنعت روبه‌رشد راه‌آهن در آمریکا بدل شد. این شرکت به دولت آمریکا نیز کمک‌های مالی می‌کرد. یکی از این قراردادهای کمک به دولت پرداخت حقوق ارتش در سال ۱۸۷۷ بود.

تولد فرما‌نروایی مورگان

جونیوس مورگان در سال ۱۸۹۰ ازدنیا رفت. ارث به‌جامانده از او ثروت مورگان را چهار برابر کرد و کنترل شرکت بزرگ J.S. Morgan را نیز به دستان او داد. او در سال بعد، فرایند ادغام دو شرکت بزرگ ادیسون جنرال‌الکتریک و تامسون هیوستون‌الکتریک را مدیریت کرد. پدرِ جان به ظرفیت‌های انرژی برق اعتقادی نداشت؛ اما او با سرمایه‌گذاری روی این صنعت ثروت زیادی کسب کرد. درواقع، جان از سال ۱۸۷۸ با سرمایه‌گذاری روی شرکت تولید لامپ‌های روشنایی ادیسون وارد این صنعت شده بود و خانه‌اش اولین ملک نیویورک محسوب می‌شد که به روشنایی برقی مجهز شد.

جان برخلاف پدرش، به ظرفیت‌های صنعت برق بسیار اعتقاد داشت

در سال ۱۸۹۳، بحرانی اقتصادی آمریکا را فراگرفت و نفوذ مورگان در صنعت و سرمایه‌گذاری، بیش‌ازپیش مشخص شد. پس از آنکه صدها شرکت و بانک براثر این بحران ازبین رفتند، مورگان با تغییر زیرساخت و ادغام چند شرکت راه‌آهن آن‌ها را از سقوط نجات داد و به‌نوعی رقابت را نیز در این صنعت ازبین برد.

دولت فدرال آمریکا نیز در سال‌های پایانی قرن نوزدهم وضعیت مناسبی نداشت. ذخیره‌ی طلای خزانه‌ی فدرال به کمترین حد خود رسیده بود. مورگان در آن سال با همکاری خانواده‌ی Rothchild، حدودا ۳.۵میلیون اونس طلا به دولت قرض داد و اوراق قرضه‌ی سی‌ساله از مقام‌های دریافت کرد.

اتفاق بزرگ بعدی در زندگی مورگان، برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری در خرید روزنامه‌ی نیویورک‌تایمز ازطریق آدولف سیمون اوکس در سال ۱۸۹۶ بود. این روزنامه در انتخابات بعدی ریاست‌جمهوری آمریکا، از گرور کلیولند حمایت کرد که بعدها کمک‌های مالی متعددی از مورگان دریافت کرد. حرکت بعدی ادغام شرکت‌های بزرگ فولاد در آمریکا، یعنی فدرال‌استیل و کارنگی‌استیل بود که شرکتی با ارزش ۱.۴میلیارد دلار با نام United States Steel Corp را ایجاد کرد. یونایتداستیل اولین شرکت میلیارددلاری در تاریخ نام گرفت.

جی پی مورگان / J P Morgan

مورگان در جوانی

آنتونی درکسل در سال ۱۸۹۵ ازدنیا رفت و درنتیجه، نام شرکت به J. P. Morgan & Company تغییر کرد. ارتباط این شرکت جدید با دیگر دارایی‌های مورگان و درکسلر در فیلادلفیا و پاریس و لندن، به قوت خود باقی ماند. تا سال ۱۹۰۰، شرکت مورگان به یکی از بانک‌های بزرگ آمریکا تبدیل شده بود.

فعالیت مورگان در آن سال‌ها، بیشتر با تمرکز روی همکاری با سرمایه‌گذاران بزرگ دیگر و تلاش برای سازمان‌دهی شرکت‌های ورشکسته پیگیری می‌شد. اصطلاح Morganization در همان زمان به سیاست‌های این بانکدار در نجات شرکت‌ها از ورشکستگی اطلاق شد. او ساختار کسب‌وکارها را به‌نوعی متحول می‌کرد تا مجددا به سوددهی بازگردند. همچنین، اعتبار مورگان در بانکداری باعث می‌شد سرمایه‌گذاران در شرکت‌هایی وارد شوند که او می‌خرید. فرایند مورگانیزیشن شامل خرید شرکت‌های درحال‌شکست و ادغام آن‌ها و درنتیجه، کاهش هزینه‌ها و رقابت بود که در سال‌های بعدی، تمرکز اصلی مورگان روی این فرایند قرار داشت.

بحران اقتصادی ۱۹۰۷

مورگان ۱۲۰ متخصص بازار سرمایه را برای حل بحران در کتابخانه‌اش فراخواند

در سال‌های ابتدایی قرن بیستم، تلاش ناموفق فعالان بازار سرمایه در افزایش سهام شرکت بزرگ مس آمریکا و همچنین فروش سهام به‌وسیله‌ی سرمایه‌گذاران خُرد، ارزش سهام این شرکت را به‌شدت کاهش داد. بانک Montana در آمریکا از این سهام به‌عنوان پشتوانه استفاده می‌کرد و به‌دلیل سقوط، این بانک هم ورشکست شد.

سقوط بانک مونتانا دومینویی را در بانک‌های دیگر ایجاد کرد و با ورشکستگی چندین بانک در نیویورک، خطر سقوط مالی کل آمریکا را تهدید کرد. مورگان در این بحران نیز وارد شد و به خبرگزاری آسوشیتدپرس اعلام کرد نیمی از ثروت خود را برای سرپانگه‌داشتن بانک‌ها هزینه خواهد کرد. او در آن سال‌ها ۱۲۰ نفر از بزرگان بازار سرمایه را به‌نوعی در کتابخانه‌ی خود حبس کرد تا با سرعت هرچه‌تمام‌تر، راه‌حلی برای این بحران کشف کنند.

جی پی مورگان / J P Morgan

درکنار چند دوست در بحبوحه‌های سال ۱۹۰۷

شرکت Tennessee Coal, Iron and Railroad Company در مرکز بحران آمریکا در ابتدای قرن بیستم قرار داشت. راهکار مورگان و گروهش، خرید این شرکت توسط شرکت فولاد آمریکا بود. رئیس‌جمهور وقت آمریکا، یعنی تئودور روزولت، به اصرار مدیران اجرایی شرکت فولاد با این خرید موافقت کرد. این خرید نوعی انحصارگرایی هم محسوب می‌شد. این توافق یک ساعت پیش از شروع به‌کار بازار سهام نیویورک انجام شد و اعتماد ایجادشده از خبر آن، بحران اقتصادی را تا حد زیادی ازبین برد.

سرمایه‌گذاری در پروژه‌ی نیکولا تسلا یکی از شکست‌های بزرگ مورگان بود

در سا‌ل‌های بعد، سوءظن‌ها به قدرت و نفوذ مورگان افزایش یافت. او ازطریق رأی‌گیری به قدرت نرسیده بود؛ اما سرنوشت اقتصاد کشور در دستانش بود. درواقع، او نه یک‌بار بلکه دوبار کشور آمریکا را از سقوط مالی نجات داد. در آن سا‌ل‌ها، شایع شده بود که مورگان بحران اقتصادی را به‌عمد ایجاد کرد تا شرکت فولاد آمریکا، شرکت تنسی را بخرد.

به‌هرحال، شایعات درباره‌ی مورگان زیاد بود و مقام‌های دولت و مجلس آمریکا نیز در سال‌های بعد برای تحقیق و تفحص از او و گروهش وارد عمل شدند. آخرین جلسه‌ی دادگاه او نیز چند ماه پیش از مرگش در سال ۱۹۱۳ برگزار شد.

سرمایه‌گذاری‌های ناموفق

جی پی مورگان نیز مانند هر سرمایه‌گذار بزرگ دیگری در زندگی خود با شکست‌هایی رو‌به‌رو شد. درادامه، برخی از این سرمایه‌گذاری‌های ناموفق را بررسی می‌کنیم.

نیکولا تسلا

نیکولا تسلا، مخترع بزرگ الکتریسیته، در سال ۱۹۰۰ مورگان را متقاعد کرد می‌تواند سیستم ارتباطی بی‌سیم بین‌اقیانوسی طراحی کند. مورگان سرمایه‌ای ۱۵۰هزاردلاری (برابر با حدود ۴.۵میلیون دلار در سال ۲۰۱۷) به تسلا پرداخت کرد تا این سیستم را در ازای ۵۱درصد حق استفاده از پتنت‌ها راه‌اندازی کند.

پس از عقد قرارداد، تسلا تصمیم گرفت پروژه را توسعه دهد و انتقال برق بی‌سیم را نیز به آن اضافه کند. باوجوداین، مورگان با تغییرات جدید و درخواست‌های تسلا برای سرمایه‌ی بیشتر مخالفت کرد. با خروج مورگان به‌عنوان سرمایه‌گذار، این پروژه در سال ۱۹۰۶ متوقف شد.

جی پی مورگان / J P Morgan

خانه و موزه‌ی جی پی مورگان

متروی لندن

مورگان در سال ۱۹۰۲ قصد داشت وارد صنعت متروی لندن شود. در این رقابت، یکی از بزرگان صنعت حمل‌ونقل، یعنی چارلز تیسون یرکس هم حضور داشت که مورگان را شکست داد. او که فرد بانفوذی بود، از صدور مجوز پارلمانی برای ساخت مترو توسط این سرمایه‌گذار آمریکایی جلوگیری کرد. درواقع متروی فرضی مورگان، خطری برای خطوط حمل‌ونقل یرکس با نام Tubes محسوب می‌شود. مورگان درنهایت، این توطئه‌ی یرکس را «پست‌ترین و خیانت‌آمیزترین» حرکتی نامید که در زندگی‌اش دیده بود.

شرکت تجارت دریایی بین‌المللی

گروه زیرنظر جی پی مورگان در سال ۱۹۰۲ شرکتی با نام International Mercantile Marine تشکیل داد که به‌عنوان گروه کشتیرانی حمل بار فعالیت می‌کرد. این شرکت جدید حاصل ادغام شرکت‌های متعدد آمریکایی و بریتانیایی بود که با هدف انحصار در حمل‌ونقل دریایی شکل گرفت. درواقع، مجموعه‌ای تشکیل شد که فعالیت زیرمجموعه‌ها را مدیریت می‌کرد و هر زیرمجموعه، واحدهای عملیاتی اختصاصی خود را داشت.

به‌هرحال، شرکت دریایی جدید با امید به عقد قرارداد با سازمان‌های حمل‌ونقل ریلی تشکیل شد؛ اما حوادث و رخدادهای متنوع، از پیشرفت آن جلوگیری کرد. قوانین ضدانحصاری آمریکا و همکاری آن‌ها با دولت بریتانیا و همچنین طبیعت پیش‌بینی‌ناپذیر حمل‌ونقل دریایی، از عوامل شکست این شرکت بودند. به‌علاوه، کشتی مشهور تایتانیک یکی از دارایی‌های زیرمجموعه‌های IMMC بود و غرق‌شدن آن در سال ۱۹۱۲، زمینه‌های ورشکستگی این شرکت را ایجاد کرد.

جی پی مورگان / J P Morgan

مورگان چیس،‌ یکی از چندین میراث ماندگار جی پی مورگان

زندگی شخصی و مرگ

مورگان در سال ۱۸۶۱، با املیا استورگز (Amelia Sturges) ازدواج کرد. همسر او یک سال بعد ازدنیا رفت و جان در سال ۱۸۶۵، با فرانسیس لوسیا تریسی (Francec Louisa Tracy) ازدواج کرد که حاصل آن، چهار فرزند بود: لوییزا، جی پی مورگان جونیور، ژولیت پیرپونت و آن تریسی. از میان آن‌ها، جی پی مورگان جونیور از همه مشهورتر بود که اختیار ثروت و کسب‌وکار پدر را پس از مرگ وی به ارث برد.

مورگان ازلحاظ فیزیکی هم فرد تأثیرگذاری به‌نظر می‌رسید. او جثه‌ای بزرگ و تنومند داشت که البته به‌علت بیماری آکنه‌ی روزاسه، ظاهر دل‌چسبی نداشت. او اغلب از جامعه گریزان بود و با عکاسان نیز میانه‌ی خوبی نداشت. به‌دلیل همین بیماری که موجب بزرگ و بنفش‌شدن بینی جان شده بود، همه‌ی پرتره‌های شخصی‌اش با روتوش نهایی منتشر می‌شدند.

جی پی مورگان به‌خاطر ظاهرش ارتباط خوبی با عکاسان نداشت

مورگان در کودکی به تشنج مبتلا شد و طبق گفته‌ی اطرافیان، به‌همین‌دلیل از عمل جراحی برای ازبین‌بردن ضایعه‌های پوستی می‌ترسید. به‌هرحال، این مشکلات ظاهری مانع پیشرفت‌های اجتماعی و حرفه‌ای او نمی‌شدند. به‌بیان‌دیگر، اعتمادبه‌نفس حرفه‌ای جان به‌حدی بود که از این مشکلات آسیبی نمی‌دید. جی پی مورگان به مصرف زیاد دخانیات هم مشهور بود.

جی پی مورگان علاوه‌بر خانه‌ی بزرگش در خیابان مدیسون که در سال ۱۸۵۳ خرید، منطقه‌ی ‌East Island در خلیج گلن در نیویورک را نیز خرید که خانه‌ی تابستانی بزرگ در آن داشت. مورگان علاقه‌ی شدیدی هم به قایق‌های تفریحی یات داشت. اولین قایق او با نام Corsair یکی از یات‌های بزرگ‌ قرن نوزدهم بود. داستانی درباره‌ی مورگان وجود دارد که او یکی از مسافران کشتی معروف تایتانیک بوده است. گفته شده جان در آخرین لحظات سفرش را با این کشتی لغو کرد.

درباره‌ی ثروت مورگان صحبت‌های متعددی منتشر شده است. اندرو کارنگی در جایی گفته بود مورگان آن‌چنان هم ثروتمند نبود. البته باتوجه‌به دارایی‌ها و میراث این سرمایه‌گذار اسطوره‌ای، می‌توان او را براساس هر تعریفی «ثروتمند» نامید. دارایی‌های مورگان حدود ۶۸.۳میلیون دلار بود که با درنظرگرفتن نرخ تورم و نسبت تولید ناخالص ملی طبق استانداردهای قرن نوزدهم، نزدیک به ۳۸میلیارد دلار می‌شود. افزون‌براین،‌ او درمقایسه‌با ثروتمندان بزرگ زمان خود فرد متوسطی بود. به‌عنوان مثال، راکفلر در آن زمان ثروتی برابر با ۱۹۲میلیارد دلار امروزی داشت. جی پی مورگان در ۳۱مارس۱۹۱۳ در شهر رُم ازدنیا رفت. پرچم‌های وال‌استریت به احترام مرگ این سرمایه‌گذار بزرگ نیمه‌افراشته شدند. شایان ذکر است این اقدام فقط در زمان مرگ دولت‌مردان آمریکا انجام می‌شد. بازار بورس نیز در زمان عبور تابوت او از نیویورک، به‌مدت دو ساعت تعطیل شد. جسد مورگان در گورستان Cedar Hill در محل تولدش، یعنی هارتفورت کنتیکت دفن شد.

مجموعه‌دار بزرگ

مورگان مجموعه‌داری مشهور هم بود. درواقع، او علاقه‌ی شدیدی به خرج‌کردن سرمایه‌اش داشت و انواع اشیای قیمتی ازجمله کتاب،‌ نقاشی، عکس، ساعت و دیگر آثار هنری را جمع‌آوری می‌کرد. او مدیر و یکی از بنیان‌گذاران موزه‌ی متروپولیتن نیویورک بود و بسیاری از اشیای قیمتی خود را به این موزه بخشید. دیگر مجموعه‌های مورگان در خانه‌ی او در لندن و کتابخانه‌ی شخصی‌اش در نزدیکی خیابان مدیسون نگه‌داری می‌شدند.

جی پی مورگان / J P Morgan

ثروت مورگان درمقاسه‌با دیگر ثروتمندان تاریخ آمریکا

در شروع قرن بیستم، او یکی از مجموعه‌دارهای بزرگ سنگ قیمتی آمریکا بود

مورگان جونیور در سال ۱۹۲۴ کتابخانه‌ی شخصی‌اش را به مؤسسه‌ای عمومی تبدیل و کتابدار شخصی پدر را نیز به‌عنوان اولین مدیر آن انتخاب کرد. خود مورگان نیز در فعالیت‌های خیرخواهانه‌ی متعدد شرکت داشت. او از سرمایه‌گذاران خیّر موسسه‌ی تاریخ طبیعی آمریکا، موزه‌ی متروپولیتن، دانشگاه هاروارد و خصوصا دانشکده‌ی پزشکی، کالج ترینیتی و بسیاری از مؤسسه‌های دیگر بود.

یکی از مجموعه‌های بزرگ و مشهور مورگان، سنگ‌های قیمتی او بود که با شروع قرن بیستم، او را به یکی از مجموعه‌دارهای بزرگ این حوزه در آمریکا تبدیل کرد. این مجموعه متشکل از بیش از هزار سنگ زینتی بود که شرکت Tiffany & Co آن را گردآوری و مدیریت می‌کرد. مجموعه مورگان در نمایشگاه جهانی پاریس در سال ۱۸۸۹ به بازدید عموم گذاشته شد و علاوه‌بر کسب دو جایزه‌ی معتبر از این نماشگاه، توجه بسیاری از فعالان این حوزه را به خود جلب کرد.

جی پی مورگان / J P Morgan

تصویری از یات Crosair

جورچ فریدریک کونز، مدیر شرکت تیفانی و مسئول مجموعه‌ی مورگان بود. او پس از نمایشگاه سال ۱۸۸۹،‌ در سال ۱۹۰۰ نیز مجموعه‌ای برای جان گردآوری کرد و در پاریس به‌نمایش گذاشت. درنهایت، تمام این مجموعه‌ها به موزه‌ی تاریخ طبیعی نیویورک بخشیده شدند و با عنوان مجموعه‌های مورگان‌تیفانی و مورگان‌بمنت در آنجا به‌نمایش درآمدند. کونز در سال ۱۹۱۱ سنگ قیمتی جدیدی کشف کرد و به افتخار بهترین مشتری‌اش، نام آن را مورگانایت گذاشت.

علاقه‌ی مورگان به عکاسی باعث شد او در سال ۱۹۰۶، قراردادی ۷۵هزاردلاری با عکاس مشهور ادوارد کرتیس امضا کند تا پورتفولیویی کامل از سرخ‌پوستان آمریکا آماده شود. این پروژه درنهایت، به چاپ کتابی بیست‌جلدی با نام The North American Indian انجامید.

جی پی مورگان / J P Morgan

جی پی مورگان درحال‌اعتراض به عکاسان

رکن اساسی وال‌استریت

تأثیر جی پی مورگان بر وال‌استریت و پایدارشدن بازارهای آن به‌حدی است که می‌توان بخشی جداگانه برای بررسی آن درنظرگرفت. وال‌استریت پیش از ورود مورگان، مجموعه‌ای از سهامدارهای بی‌نظم و بی‌قاعده بود. این منطقه یکی از مراکز مالی آمریکا در آن سال‌ها بود که هنوز با بقایای استعمار دست‌وپنجه نرم می‌کرد.

وال‌استریت پس از مورگان، به گروهی منسجم از کسب‌وکارها تبدیل شد که یکی از اقتصادهای پیشرفته‌ی جهان را به‌جلو می‌راند. درواقع، بسیاری از دستاوردهای این منطقه در پایان قرن بیستم و شروع قرن بیست‌ویکم متأثر از اقدامات مورگان در ابتدای قرن بود.

شرکت‌های بزرگی همچون جنرال‌الکتریک و اینترنشنال هاروستر که امروزه با نام Navistar International شناخته می‌شود، حاصل تلاش‌های مورگان بودند که آمریکایی‌ها را در دو صنعت بزرگ، یعنی فناوری و کشاورزی پیش‌گام کردند.

رشد آمریکا در فناوری و کشاورزی، مرهون تلاش‌های (انحصارطلبانه) مورگان است

با شروع قرن بیستم، آمریکا درحال‌تبدیل به کشوری بدهکار بود. فعالان بازار سرمایه به این نتیجه رسیدند که ارز واحد در کشور و تغییر استانداردهای مالی به‌سمت استاندارد طلا، تنها راه نجات آمریکا از این وضعیت است. آن‌ها مورگان را به‌عنوان نماینده به دفتر رئیس‌جمهور وقت فرستادند تا قوانین جدید را برای سازمان‌دهی مجدد نظام مالی آمریکا به او پیشنهاد دهد. اصطلاح Robber Barons در آن سال‌ها به فعالان بزرگ بازار سرمایه و تأثیرگذاران در این جریان داده شد که مورگان نیز از این قائده مستثنی نبود.

جی پی مورگان / J P Morgan

نمای داخلی کتابخانه‌ی شخصی مورگان در دهه‌ی ۱۹۶۰

به‌هرحال، زندگی و سبک کار و سرمایه‌گذاری جی پی مورگان علاوه‌بر تحسین، انتقادهای تندی نیز در پی داشته است. همان‌طورکه دیدیم، مورگان آینه‌ی تمام‌نمای کاپیتالیسم بود. او ثروت زیادی کسب کرده بود؛ اما اهمیت مسئولیت این ثروت را نیز درک می‌کرد. مورگان دوبار ناجی اقتصاد آمریکا شد. او در زندگی به صداقت و شخصیت مثبت بیش از ثروت اهمیت می‌داد؛ به‌همین‌دلیل، بسیاری او را شخصیتی محترم می‌دانند. همچنین، برخی اقدامات مورگان و شرکت‌های وی باعث انزجار مردم از او شد. او علاوه‌بر نشان‌دادن ویژگی‌های مثبت کاپیتالیسم در بین طبقه‌ی متوسط جامعه، نشان‌دهنده‌ی تمامی ویژگی‌های منفی آن نیز بود. مورگان فردی انحصارگرا بود که به‌صورت کاملا روشن با اقتصاد باز و رقابت عادلانه مخالفت می‌کرد.

اگرچه مورگان رفتاری متفاوت از بسیاری ثروتمندان و صنعت‌گران زمان خود داشت،‌ او هم دربرابر طبقه‌ی کارگر رفتار مثبتی نشان نمی‌داد. کارگران کارخانه‌های فولاد او روزانه دوازده ساعت با حقوقی بسیار ناچیز و در وضعیتی نامناسب کار می‌کردند. در همان سال‌ها و حتی هم‌اکنون، بسیاری این سؤال را مطرح می‌کنند که چرا مورگان و افراد مشابه او باید درآمدی هزاران برابر کارگرانی داشته باشند که کار اصلی را در کارخانه‌های انجام می‌دهند؟

مورگان تلاش زیادی برای پایداری و ثبات سیستم سرمایه‌داری کرد. البته، تلاش برای ثبات سیستمی که چنین ثروتی را نصیب او می‌کرد، دورازانتظار هم نبود. مخالفت او با شفافیت نیز کاملا روشن بود تا جایی که بزرگ‌ترین قرارداد تاریخ تا آن زمان، یعنی خرید شرکت کارنگی، بدون حضور وکلا یا حتی قراردادی مکتوب منعقد شد.

در فرهنگ عامه‌ی آمریکایی و انگلیسی‌زبان، در جاهای مختلف اشاره‌هایی به جی پی مورگان شده است. رمان‌های متعددی از جمله The Alienist، Ragtime، The Ghosts of Watt O'hugh و The Last Days of Night شخصیت‌هایی برگرفته از زندگی این سرمایه‌دار آمریکایی دارند. گفته‌شده در فیلم تحسین‌شده‌ی «همشهری کین» نیز یکی از شخصیت‌ها براساس مورگان نوشته شده است. به‌علاوه، شخصیت Pennybags در بازی مشهور مونوپولی نیز تمثیلی از مورگان بود.

  • نیما
  • ۰
  • ۰

تحلیل گران بانک مورگان استنلی گفتند، اگر قیمت بیت کوین به زودی به ۸ هزار و ۶۰۰ دلار در هر واحد نرسد، استخراج آن توسط فعالان بیت کوین مقرون به صرفه نخواهد بود.

اخیرا قیمت بیت کوین به نزدیک ۸ هزار و ۷۰۰ دلار در هر واحد افزایش پیدا کرد. این در حالی است که قیمت بیت کوین طی ماه های گذشته به سختی در تکاپو برای بهبود قیمت از دست رفته خود است.

بر همین اساس، قیمت هر واحد بیت کوین در اواسط دسامبر سال ۲۰۱۷ میلادی به بیش از ۱۹ هزار دلار در هر واحد رسیده بود که بیشترین قیمت خود را از زمان پا به عرصه گذاشتن دنیای ارزهای دیجیتال ثبت کرده بود.

تحلیل گران مورگان استنلی اعلام کردند:

برآورد ما این است که رسیدن بیت کوین به قیمت ۸ هزار و ۶۰۰ دلار به عنوان قیمت سر به سر برای استخراج کنندگان بزرگ بیت کوین محسوب می شود.

بر پایه این گزارش، تقاضا برای سخت افزارهای استخراج بیت کوین و قیمت آن روند نزولی خواهد داشت و اگر قیمت بیت کوین طی ۲ سال آینده به ۵ هزار دلار برسد، قیمت تجهیزات مرتبط با سخت افزارهای بیت کوین هم برای فروشندگان آن به نقطه سر به سر می رسد.

  • نیما
  • ۰
  • ۰

خبرگزاری رویترز در گزارشی نوشت بانک مورگان استنلی در نظر دارد با ارسالی یادداشتی به بانک مرکزی روسیه از توقف فعالیت‌های این بانک در بازار روسیه تا پایان سه ماهه نخست سال آینده خبر دهد.

این بانک برای نخستین بار اواخر سال گذشته اعلام کرده بود به طور داوطلبانه به کسب و کار خود در بازار بانکی روسیه خاتمه خواهد داد.

پیش تر وزارت توسعه اقتصادی روسیه اعلام کرده بود این کشور در سال ۲۰۱۸ به دلیل اعمال تحریم ‌ها از سوی برخی کشورهای جهان متحمل ضرر ۶.۳ میلیارد دلاری شده است. این تحریم‌ ها شامل محدودیت ‌های ضد دامپینگ، ابطال مجوز فعالیت شرکت‌های روس، موانع فنی و تحریم‌های اقتصادی است.

مقامات بانک مورگان استنلی پیش‌تر گفته بودند به دلیل تحریم‌های آمریکا و کشورهای اتحادیه اروپا علیه روسیه به اتهام دست داشتن این کشور در حوادث اوکراین که از سال ۲۰۱۴ به مرحله اجرا در آمد، دسترسی کسب و کارهای روسی به بازارهای سرمایه بین‌المللی دشوار شده است.

بیشترین زیان روسیه از محل تحریم‌های کشورهای عضو اتحادیه اروپا بوده است به گونه‌ای که این تحریم‌ها ۲.۴۲ میلیارد دلار در سال قبل به اقتصاد روسیه خسارت زده است.

این بانک آمریکایی با اعلام این که به فعالیت‌ های مشاوره ‌ای بدون نیاز به مجوز خود به مشتریان روسی ادامه می‌دهد، از مؤثر بودن پیامدهای تحریم بر روی شرایط مالی و کسب و کارهای بانکی در روسیه خبر داده است.

  • نیما
  • ۰
  • ۰

تعداد کارمندان شرکت آمازون از جمعیت ۶۳ کشور جهان بیشتر شده است. آمازون در روز پنج‌شنبه گذشته اعلام کرد در پایان سه ماهه سوم سال ۲۰۱۷ حدود ۵۴۱.۹۰۰ نفر کارمند در اختیار دارد.

 

 آمازون اکنون به اندازه یک کشور کوچک، کارمند دارد



اگر بخواهیم کارمندان این شرکت خرده‌فروشی را با جمعیت کشورهای جهان مقایسه کنیم؛ باید بگوییم از جمیعت ۶۳ کشور جهان از جمله کشورهای معروفی مانند ایسلند، موناکو و باهاما بیشتر است.

جمعیت کشوری مانند بلیز تنها ۳۴۷.۳۶۹ نفر است.


شرکتی پرجمعیت

موسسه Statista براساس اطلاعات و گزارش‌های خود شرکت آمازون؛ نموداری از رشد کارکنان این شرکت ترسیم کرده است که در زیر مشاهده می‌کنید:

 

 آمازون اکنون به اندازه یک کشور کوچک، کارمند دارد


براساس این نمودار؛ آمازون تنها در فاصله سه ماه ژوئن تا سپتامبر حدود ۱۵۹.۵۰۰ نفر نیروی جدید استخدام کرده است. این موضوع رشد سریع این شرکت در سال ۲۰۱۷ را نشان می‌دهد.

بسیاری از این کارمندان برای خرده‌فروشی مواد غذایی Whole Foods استخدام شدند. هول فودز بیشتر روی ارایه مواد غذایی طبیعی و ارگانیک تمرکز دارد و مرکزیت آن در آستین تگزاس است. این خرده‌فروشی نزدیک به ۱۰۰ هزار کارمند دارد.

البته؛ آمازون برای بخش‌های دیگر خود نیز هزاران نیروی جدید استخدام کرده است و هنوز نیاز به نیروی جدید دارد.

آمازون اعلام کرده است حدود ۱۲۰ هزار نیروی کار فصلی را برای آخر سال و ایام تعطیلات کریسمس به استخدام خود درمی‌آورد تا در انبارها و مراکز خدمات‌رسانی مشغول شوند. بسیاری از این کارگران به صورت تمام وقت استخدام می‌شوند.

 

 آمازون اکنون به اندازه یک کشور کوچک، کارمند دارد


به علاوه، آمازون اعلام کرده در هنگام بازگشایی دفتر مرکزی دوم خود؛ برنامه استخدام ۵۰ هزار شغل جدید را دارد.

اکنون آمازون را می‌توان یک کشور کوچک در جهان به شمار آورد. در حالی که بسیاری از شرکت‌های بزرگ فناوری در حال کوچک شدن و اخراج و تعدیل نیروی انسانی خود هستند؛ آمازون رشد سریعی دارد و از این بابت قابل توجه است.

باید فراموش نکنیم که آمازون یکی از شرکت‌های پیشرو در استفاده از روبات‌ها و پهپادها نیز هست و بسیاری از مشاغل قدیمی اکنون توسط روبات‌های صنعتی انجام می‌شوند.

بسیاری از مراحل درخواست سفارش، تحویل کالا از انبار، بسته‌بندی و ارسال خریدهای آمازون به صورت خودکار و تمام مکانیکی انجام می‌شود و انسان دخالتی ندارد یا بسیار محدود و در حد نظارت است.

  • نیما
  • ۰
  • ۰

آمازون و گوگل معمولا به‌عنوان بزرگ‌ترین سازندگان اسپیکرهای هوشمند در نظر گرفته می‌شود اما در این میان، شرکت چینی بایدو موفق شده با پیشرفتی فوق‌العاده، گوگل را پشت سر بگذارد و به رتبه دوم جدول فروش برسد.

اسپیکرهای بایدو تنها برای بازار چین عرضه می‌شوند اما این شرکت طبق گزارش Canalys در سه‌ماهه دوم ۲۰۱۹ موفق شده ۴.۵ میلیون اسپیکر بفروشد. برای مقایسه، باید بگوییم که این شرکت در مدت مشابه سال گذشته، تنها توانسته ۱۰۰ هزار اسپیکر هوشمند روانه‌ی بازار کند. گوگل که در سه‌ماهه دوم ۲۰۱۸ موفق به فروش ۵.۴ میلیون اسپیکر شده بود، امسال در این مدت فقط ۴.۳ میلیون اسپیکر هوشمند فروخته است. همچنین طبق گزارش Canalys، این دو شرکت در مناطق جداگانه‌ای فعالیت می‌کنند و این یعنی بایدو سهم بازار گوگل را از آن خود نکرده است.

گوگل

در این میان، باید به موفقیت گسترده آمازون هم اشاره کنیم که در این مدت نسبت به مدت مشابه سال گذشته افزایش فروش ۶۰ درصدی پشت سر گذاشته و ۶.۶ میلیون اسپیکر عرضه کرده است. در رتبه سوم و چهارم هم نام شرکت‌های علی‌بابا و شیائومی به چشم می‌خورد که نسبت به سال گذشته رشد ۴۰ درصدی داشته‌اند.

بخش اعظمی از موفقیت شرکت‌های چینی در این زمینه، به افزایش محبوبیت اسپیکرهای هوشمند در بازار چین برمی‌گردد. طبق این گزارش، بازار اسپیکرهای هوشمند در چین حدود دو برابر بازار آمریکا محسوب می‌شود. با توجه به کاهش فروش در بازار آمریکا، آمازون و گوگل برای افزایش آمار فروش خود، سرمایه‌گذاری در بازار کشورهای مختلفی را آغاز کرده‌اند. طبق گزارش‌های منتشر شده، گوگل مشغول توسعه نسل جدید اسپیکر هوشمند هوم مینی است که ظاهرا از جک هدفون ۳.۵ میلی‌متری و سنسور مجاورت بهره می‌برد.

منبع: Android Authority

  • نیما
  • ۰
  • ۰

روز چهارشنبه آمازون در مراسمی در مقر خود، واقع در سیاتل، از محصولات سخت افزاری جدیدش رونمایی کرد که شامل محصولات مرتبط با خانه هوشمند و ابزارهای پوشیدنی است. یکی از محصولاتی که در این رویداد بسیار مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفت، عینک هوشمند آمازون است که اکو فریمز نام دارد و از محصولات خانواده اکو به شمار می‌آید.

در کنار بلندگوها، عینک هوشمند، اجاق هوشمند، از ایربادهای بی‌سیم و انگشتر هوشمند مبتنی بر دستیار صوتی الکسا نیز رونمایی شد که در ادامه با ۸ مورد از این محصولات آشنا می‌شویم:

۱. عینک هوشمند Echo Frames

پیش از هر چیز باید بگوییم که اکو فریمز نسخه دیگری از گلس گوگل یا اسپکتکلز اسنپ نیست. عینک هوشمند آمازون هیچ دوربین یا نمایشگری ندارد و به‌جای آن از دستیار صوتی الکسا بهره می‌گیرد که می‌تواند با کاربر گفتگو کند.

اکو فریمز بخشی از خانواده محصولات آزمایشی Day 1 آمازون است. این شرکت محصولات خانواده Day 1 را به صورت محدود بین مشتریانش عرضه می‌کند تا بازخوردهای واقعی آن‌ها را دریافت کند و اگر مشتریان از محصول مورد نظر رضایت داشتند، تعداد بیشتری از محصول مورد نظر را تولید خواهد کرد.

۲. انگشتر هوشمند Echo Loop

تا کنون برخی استارت‌آپ‌ها و شرکت‌ها در نمایشگاه‌های مختلف از محصولات و طرح‌های خود برای انگشترها و حلقه‌های هوشمند خود رونمایی کرده‌اند. اکثر این محصولات به گجت‌هایی اشاره داشتند که به عنوان سنسوری برای ژست‌های حرکتی استفاده می‌شدند و یا کلید باز کردن قفل گجت‌های مختلف بوده‌اند. اما مانند عینک آمازون، انگشتر هوشمند این شرکت نیز با محصولات مشابه خود متفاوت است. این انگشتر به دو میکروفون داخلی مجهز است که با کلیدی که روی حلقه قرار دارد فعال می‌شوند و از یک اسپیکر کوچک داخلی نیز بهره‌مند است.

اما کار اصلی اکو لوپ چیست؟ در واقع این انگشتر یک ابزار جانبی است که به گوشی شما متصل شده و شما را از تماس‌های صوتی، پیام‌ها و موارد این‌چنینی آگاه می‌کند. برای شنیدن صدا نیاز است تا اکو لوپ را نزدیک گوش خود ببرید و برای صحبت کردن با آن، باید انگشتر را در فاصله نزدیکی از خود قرار دهید.

اکو لوپ برای مدت محدود و با دریافت دعوت‌نامه، با قیمت ۱۰۰ دلار فروخته خواهد شد و پس از آن به صورت عمده و با قیمت ۱۳۰ دلار در دسترس قرار می‌گیرد.

۳. نسل جدید اسپیکرهای هوشمند اکو

آمازون در روز چهارشنبه، نسل جدید اسپیکر هوشمند ۱۰۰ دلاری و مجهز به دستیار صوتی خود را هم معرفی کرد. اسپیکر اکو اولین دستگاهی بود که دستیار هوشمند الکسا را به دنیا معرفی کرد و ایده اسپیکرهای هوشمند از این محصول الهام گرفته است. از زمان عرضه اولین نسخه این محصول تا به حال، برند اکو طرفداران بسیار پیدا کرده و عملکرد خوبی را هم به نمایش گذاشته است.

آمازون برای نسل جدید اکو، کیفیت صدای بهتری را نسبت به نسل قبلی اسپیکرهای رده بالا اکو پلاس وعده داده است و این بار کاربران می‌توانند به میل خود رویه پارچه‌ای اسپیکر را تغییر دهند.

۴. Echo Studio

علاوه بر اسپیکر ارزان قیمت و سطح پایین اکو، آمازون از اکو استدیو هم رونمایی کرد که مستقیما جایگزین خانواده اکو پلاس شده است. ایده پشت تولید این دستگاه ساده است: قیمت دو برابر نسبت به نسخه استاندارد اکو، اما کیفیتی برای دوست‌داران صدا.

این اسپیکر در سطح اسپیکرهای هوشمند رده بالایی مانند هوم‌پاد اپل و اسپیکرهای گوگل هوم است و می‌تواند با بهره‌گیری از میکروفون‌های داخلی خود، در هر جایی از اتاق، پاسخگوی شما باشد. صدای تولید شده توسط اکو استدیو به‌گونه‌ای کالیبره می‌شود که کل اتاقی که اسپیکر در آن قرار دارد را پوشش دهد. این محصول ۲۰۰ دلاری از روز معرفی قابل سفارش است.

۵. Echo Buds

مدت‌ها بود که شایعات از ایربادهای اختصاصی آمازون حکایت داشتند، تا این که در روز چهارشنبه، سرانجام این شرکت به‌طور رسمی از اکو بادز رونمایی کرد. این محصول نیز یک ایرفون بی‌سیم است که به سایر ایربادهایی که تا کنون دیده‌ایم شباهت دارد. اکو بادز با قیمت ۱۳۰ دلاری خود، ۳۰ دلار نسبت به ایرپادز اپل ارزان‌تر است. مزیت دیگر اکو بادز نسبت به ایرپادز این است که با هر دستیار صوتی که روی گوشی شما فعال باشد در تعامل خواهد بود و اگر مایل باشید، الکسا را نیز به آن اضافه می‌کند. این محصول در ماه اکتبر وارد بازار خواهد شد.

۶.  فر هوشمند Amazon Smart Oven

فر هوشمند آمازون که به دستیار صوتی الکسا مجهز است، وظایف یک مایکرو ویو، فر حرارتی و هوا پز را انجام می‌دهد و می‌توان برای گرم کردن غذا نیز از آن استفاده کرد. آمازون می‌گوید تنظیمات این فر را به‌ گونه‌ای طراحی کرده است که بعضی از فرایندهای پخت را به صورت خودکار انجام دهد:

با استفاده از تنظمیات از پیش تعیین شده که به دقت آزمایش و میزان شده‌اند، از الکسا بخواهید تا غذاهای معمولی بپزد. الکسا اعلام خواهد کرد چه زمانی از زمان پخت، غذا را حرکت دهید (هم زدن یا برگرداندن) و شما را از پایان پخت آن آگاه می‌کند.

۷. دوربین Ring Indoor Cam

یکی دیگر از محصولات اکوسیستم خانه هوشمند آمازون که در روز چهارشنبه معرفی شد، عضو جدید خانواده Ring بود که جدیدترین دوربین گران‌قیمت آمازون تا به این تاریخ محسوب می‌شود و ‌Ring Indoor Cam نام دارد. این محصول در ابعادی کوچک تولید شده است و آمازون می‌گوید می‌توانید آن را در هر قسمت از خانه قرار دهید. قیمت این دوربین ۶۰ دلار است.

۸.  چراغ خواب هوشمند Echo Glow

اکو گلو محصول جدید آمازون است که در واقع یک چراغ‌ خواب مخصوص کودکان است. این محصول به دستیار صوتی الکسا مجهز نیست ولی می‌توان آن را با استفاده از الکسا کنترل کرد. آمازون درباره اکو گلو می‌گوید:

مشتریان می‌توانند از الکسا بخواهند که در زمان فعالیت (اکو گلو) نوری سوسو زن مانند آتش کمپ تولبد کند، تایمر خواب تنظیم کند که با نزدیک شدن به زمان خواب نور آن کم می‌شود یا (به زودی) در مهمانی‌ها موزیک را با نور هماهنگ کند. همچنین می‌توانند اکو گلو را طوری تنظیم کنند که تمام رنگ‌ها را پشت سر هم و به‌صورت رنگین کمانی یا به رنگ‌های دلخواه نمایش دهد.

ایده اصلی تولید اکو گلو، جذب کاربرانی است که فرزندان کودک دارند یا به چراغ‌ خواب‌های جمع و جور و ساده علاقه دارند. این محصول با قیمت ۳۰ دلار عرضه می‌شود و کاربران می‌توانند برای تعامل با الکسا، اکو گلو را به اسپیکرهای هوشمند آمازون متصل کنند. با توجه به این‌ که آمازون این محصول را برای کودکان تولید کرده است، از هیچ میکروفونی در آن استفاده نکرده است.

منبع: Business Inside

 

  • نیما
  • ۰
  • ۰

تجارت الکترونیکی در دو دهه‌ی اخیر توانسته سبک زندگی عموم مردم را تغییر دهد. ‌آمارها نشان می‌دهد که تجارت الکترونیکی و به‌خصوص خرید اینترنتی، در سال‌های آینده به رشد خود ادامه داده و شیوه‌ی کسب‌وکار صدها میلیون‌ نفر را متحول می‌کند. اما آیا همیشه اوضاع به وفق مراد خریداران است؟ آیا بزرگ‌ترین شرکت‌های فعال در زمینه‌ی خرید اینترنتی همواره بی‌نقص عمل می‌کنند؟ در ادامه‌ی این نوشته به سراغ دو شرکت آمازون و فلیپ‌کارت می‌رویم و برخی از بازخوردهای کاربران را در قبال خدمات این دو شرکت بررسی می‌کنیم. با دیجی‌کالا مگ همراه باشید.

    ‌‌‌‌‌

ما در این مطلب دو نمونه از سایت‌های فروش آنلاین، از دو منطقه‌ی جغرافیایی مختلف با دو فرهنگ گوناگون را انتخاب می‌کنیم: آمازون به‌عنوان نماینده‌ی کشورهای غربی و فلیپ‌کارت به‌عنوان نماینده‌ی آسیا.

اول از همه با آمازون و تابستان ۹۴ شروع می‌کنیم. تیرماه ۹۴، شرکت آمازون به مناسبت بیستمین سالگرد تاسیس‌اش، فروش ویژه‌ای داشت. در این فروش ویژه که با نام «پرایم‌دی» (Prime Day) معرفی شد، آمازون سعی کرد بهترین تخفیف‌های سال را به خریداران پیشنهاد بدهد. با وجود رکوردهایی که شرکت آمازون در زمینه‌ی ارایه‌ی خدمات ثبت کرد، نارضایتی‌های زیادی از سوی خریداران در شبکه‌های اجتماعی منعکس شد.

بیشترین هجمه‌ی انتقادات به رویداد پرایم‌دی از جانب کاربران شبکه‌های اجتماعی بود. بسیاری از کاربران با اظهار ناامیدی از تخفیف‌های آمازون، بیان می‌کردند که اکثریت کالاهای مشمول فروش ویژه، کیفیت پایینی دارند. اکثریت کاربران اتفاق‌نظر داشتند که سخت‌افزارهای خود آمازون (مثل تبلت‌های کیندل)، از معدود کالاهای باکیفیت این فروش ویژه بودند که متاسفانه همان‌ها هم موجودی‌شان به اندازه‌ی تقاضای کاربران نبود. بیشتر شکایات کاربران در ارتباط با به‌دردنخور بودن کالاهای تخفیفی بود.

شرکت تحقیقاتی «اموبی» (Amobee) که در زمینه‌ی ارایه‌ی راهکارهای بازاریابی فعالیت دارد، مطالعه‌ی مشابهی را انجام داد. بر اساس اطلاعات این شرکت، تا ساعت ۱ عصر روز پرایم‌دی، تنها ۲۳ درصد توییت‌های کاربران رویکردی مثبت داشت. این شرکت اعتقاد دارد آمازون با تمام نگرانی‌های موجود در مورد بازخوردهای منفی، فروش خوبی را در این روز تجربه کرده است

در آن زمان، دیدگاه‌های مختلفی در مورد تاثیر بازخورد کاربران در شبکه‌های اجتماعی بر روی فروش آمازون وجود داشت. به‌طور مثال در وب‌سایت تحلیلی «اینترنت ریتیلر» (Internet Retailer) به عدم موفقیت آمازون در ایجاد شور و شعف در کاربران برای روز پرایم‌دی اشاره شده است. این در حالی است که تحلیل‌گر ارشد شرکت «ادوبی» (Adobe) دیدگاه متفاوتی داشت. به عقیده‌ی او «چیزی به نام شهرت بد وجود ندارد.» او فکر می‌کند که حتی توییت‌های منفی هم در اطلاع‌رسانی وجود چنین رویدادی، نقشی مثبت بازی می‌کنند.

این‌طور می‌توان نتیجه گرفت که نظرات بسیاری از کاربران در شبکه‌های اجتماعی در مورد پرایم‌دی، منفی بود؛ با این‌حال همین توییت‌ها خیل عظیمی از کاربران را به سمت آمازون کشاند و به خریدشان منجر شد. قسمت بحث‌برانگیز ماجرا اینجاست که دقیقا همان کالاهایی که در توییتر مسخره می‌شدند (‌مثل حوله‌های ارزان‌قیمت میکرو فیبر)، بیشترین فروش را در آمازون تجربه کردند و در دسته‌ی اقلام پرفروش این روز قرار گرفتند.

اما می‌رسیم به فلیپ‌کارت و فراز و نشیب این شرکت در فروش ویژه‌اش. فلیپ‌کارت در مهر ۹۴ فروش ویژه‌ای را با نام «بیگ بیلیون دی» Big Billion Day انجام داد. این فروش ویژه به مدت ۶ روز و تنها از طریق اپلیکیشن موبایل صورت گرفت. این رویداد یکی از نقاط عطف تاریخ تجارت الکترونیکی در دنیا به‌حساب می‌آید. فلیپ‌کارت با این فروش ویژه رکوردهای زیادی را در فروش جابه‌جا کرد و از لحاظ بازاریابی و ارایه‌ی خدمات به الگویی موفق برای فعالان حوزه‌ی تجارت الکترونیکی تبدیل شد. اما بازخوردهای منفی در مورد این رویداد فلیپ‌کارت بسیار زیاد بود.

همان‌طور که اشاره کردیم، فلیپ‌کارت کاملا هوشمندانه فروش ویژه‌ی خود را به کاربران اپلیکیشن موبایل‌اش محدود کرد. به عبارتی دیگر، کاربرانی که هنوز اپلیکیشن فلیپ‌کارت را دانلود نکرده‌ بودند نمی‌توانستند کالاهای تخفیفی این شرکت را بخرند. سیاست بازاریابی فلیپ‌کارت به‌خوبی عمل کرد و این شرکت موفق شد کاربران زیادی را به استفاده از اپلیکیشن خود مجاب کند. این شرکت موفق شد در ۱۰ ساعت اول فروش ویژه‌اش صدها هزار کالا بفروشد. بر اساس آمارها، تراکنش‌های مربوط به خرید کالاها در فروش ویژه‌ی سال ۲۰۱۵ در مقایسه با همین رویداد در سال ۲۰۱۴، حدود ۳۹۵ درصد رشد داشت. با توجه به خریدهای صورت‌گرفته در پلتفرم موبایل، فروش ویژه‌ی Big Billion Day‌ امسال را می‌توان به‌عنوان انقلابی در تجارت همراه به‌حساب آورد. اما همه‌چیز به‌خوبی و خوشی تمام نشد. بازخوردهای منفی از این فروش ویژه از در و دیوار می‌ریخت! گویا هرچه مقیاس پروژه بزرگ‌تر باشد، شکایت‌ها و غر زدن‌ها هم ابعاد جدیدتری پیدا می‌کند.

بزرگ‌ترین شکایت خریداران از رویداد Big Billion Day، تمام شدن موجودی کالاهای فلیپ‌کارت بود. در مواردی کاربران شاکی بودند که به‌محض قرار گرفتن کالا در فلیپ‌کارت و تصمیم به خرید، پیش از فشار دادن دکمه‌ی خرید، کالا ناموجود می‌شد.

فلیپ‌کارت یک پلتفرم «مارکت‌پلیس» (Marketplace) هم دارد. به این معنی که تولیدکنندگان و خرده‌فروشان قادرند خودشان کالا را روی فلیپ‌کارت قرار داده و بفروشند. یکی دیگر از شکایت‌های عمده‌ از فروش ویژه‌ی امسال Big Billion Day، از سوی تامین‌کنندگان کالاها بود. ظاهرا به‌خاطر حجم زیاد درخواست‌ها و سفارشات، فلیپ‌کارت مجبور می‌شد لیست بسیاری کالاها را به خریداران نمایش ندهد. همین موضوع باعث نارضایتی تامین‌کنندگان شده بود.

   ‌‌

در دو مثال بالا دیدیم که موفقیت‌ها و رکوردشکنی‌های دو شرکت آمازون و فلیپ‌کارت در فروش کالا و ارایه‌ی خدمات با بازخوردهای منفی زیادی همراه بود. بزرگ‌ بودن پروژه‌ها ابعاد جدیدی را به انتقادات کاربران اضافه می‌کرد. با این حال، این دو شرکت برای شکستن مرزها و گذشتن از چارچوب‌های تکنولوژیک و لجستیک، ریسک‌های زیادی را متحمل شدند و به توسعه‌ی هرچه بیشتر پلتفرم‌های تجارت الکترونیکی کمک کردند.

‌‌‌   ‌‌

منابع: TimesOfIndia ،BusinessInsider ،Time ،TechCrunch

 

  • نیما
  • ۰
  • ۰

آخر هفته گذشته کنفرانس «تکنولوژی دیجی‌کالا» در تالار علامه امینی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران برگزار شد. در این رویداد یک روزه ۱۴ نفر از اعضای تیم فنی دیجی‌کالا به ارائه تجربیات عملی خود از انجام پروژه بزرگ تغییر پلتفرم دیجی‌کالا پرداختند.

چندی پیش دیجی‌کالا از پلتفرم جدید خود با نام سوپرنوا رونمایی کرد. این پلتفرم جدید که کاربران دیجی‌کالا با تغییر ظاهر وبسایت این فروشگاه آنلاین با آن مواجه شدند، ابعاد فنی گسترده و پیچیده‌ای داشت. در این نشست که توسعه‌دهندگان سراسر ایران گردهم آمده بودند، اعضای تیم فنی و تکنولوژی دیجی‌کالا به تشریح ابعاد فنی پروژه سوپرنوا پرداختند.

«سهیل مقدم»، مدیر ارشد تکنولوژی دیجی‌کالا، در این همایش با اشاره به این که دیجی‌کالا پلتفرم قدیمی خود با نام لگاسی را به طور کامل کنار گذاشته و از پلتفرم جدیدی با عنوان سوپرنوا در تمام عملیات خود استفاده می‌کند، افزود: باید توجه داشته باشید که تغییرات تنها به‌صورت ظاهری نبوده و دیجی‌کالا پلتفرم سوپرنوا را به‌عنوان یک سیستم جامع در تمام فعالیت‌های خود از قبیل سیستم انبارداری، فروش، حسابداری و همچنین نسخه‌ی وب و موبایل دیجی‌کالا، مارکت‌پلیس و سایر حوزه‌ها مورد استفاده قرار می‌دهد.

سوپرنوا در کنار ارائه‌ی امکاناتی برای مدیریت امور روزمره دیجی‌‌کالا، امکانات دیگری را نیز در اختیار این شرکت قرار می‌دهد که یکی از مهم‌ترین این امکانات استفاده از تحلیل داده‌های کلان است. به کمک این قابلیت می‌توان رفتار هر یک از کاربران نسخه وب یا اپلیکیشن‌های دیجی‌کالا را بررسی کرد و بر اساس رفتار هر فرد پیشنهادات متناسب با او ارائه داد.

در ادامه همایش «علی‌محمد فروتن‌زاده»، یکی از توسعه‌دهندگان دیجی‌کالا، به تشریح عملکرد سیستم تحلیل داده‌ی سوپرنوا پرداخت. به گفته فروتن‌زاده اطلاعات حاصل از رفتار کاربران در یک ماه اخیر در یک پایگاه داده ذخیره می‌شود و در پایگاه داده‌ دیگری رفتار کاربران در طول زمان جمع‌آوری می‌شود. با مقایسه اطلاعات این دو دیتابیس و با تحلیل آن‌ها در قالب ایونت‌های‌ (Event) مختلفر می‌توان در رابطه با استراتژی‌های آینده‌ در حوزه‌های مختلف نظیر فروش محصولات یا برگزاری کمپین‌ها تصمیم‌گیری کرد.

سوپرنوا یک پلتفرم متن‌باز مبتنی بر PHP است.

سوپرنوا یک پلتفرم متن‌باز مبتنی بر PHP است. در ادامه این همایش «علیرضا حسین‌زاده»، در خصوص چرایی متن‌بازبودن سوپرنوا صحبت کرد و مزایای نرم‌افزار‌ها و پروژه‌های متن‌باز را دلیل این انتخاب عنوان کرد. به ‌گفته حسین‌زاده، متن‌باز بودن این پلتفرم اجازه می‌دهد تا توسعه‌دهندگان بیشتری، فارغ از زمان و مکان، امکان کار کردن روی پروژه را داشته باشند و این در نهایت به هرچه بهتر شدن پلتفرم منجر می‌شود.

در این نشست، ساختار نسبتا قدیمی‌تر لگاسی در کنار هزینه‌ی بالای نگهداری و همچنین پیچیدگی سیستم لگاسی برای اضافه کردن امکانات جدید از جمله دلایل کنار گذاشتن این سیستم از سوی نمایندگان فنی دیجی‌کالا اعلام شد. در همین راستا «لوکاش لاتو»، معاون مهندسی دیجی‌کالا که در خصوص چگونگی ایجاد محیطی مناسب برای توسعه دهندگان عاشق تکنولوژی صحبت می‌کرد، گفت: دل بستن به یک تکنولوژی واحد، نتیجه‌ای جز شکست در پی ندارد و باید مجموعه‌ای از تکنولوژی‌ها و راهکارهای کاربردی را در مسیر اهداف سازمان به کار گرفت تا بهترین نتیجه ممکن حاصل شود.

از نظر لاتو چهار مشخصه‌ی پایداری، عملکرد، مقیاس‌پذیری و انعطاف‌پذیری ارکان اصلی توسعه‌ی پلتفرم جدید دیجی‌کالا بوده‌اند. از نظر لوکاش ایجاد پلتفرمی همچون سوپرنوا تنها از طریق دستیابی به تکنولوژی امکان پذیر نیست؛ لازمه چنین کاری ایجاد یک تیم مهندسی با روحیه و نگرش نزدیک به هم است.

لوکاش لاتو که خود یک توسعه دهنده‌ی PHP است، پلتفرم سوپرنوا را نیز مبتنی بر PHP توسعه داده است. دلیل انتخاب PHP به عنوان زبان برنامه‌نویسی پلتفرم سوپرنوا از سوی مدیران این پروژه، شاکله‌ی تیم سوپرنوا اعلام شد که اغلب جزو متخصصان و توسعه‌دهندگان کاربلد این حوزه بوده‌اند.

چهار مشخصه‌ی پایداری، عملکرد، مقیاس‌پذیری و انعطاف‌پذیری ارکان اصلی توسعه‌ی پلتفرم جدید دیجی‌کالا هستند.

مقدمات توسعه پلتفرم جدید دیجی‌کالا از ابتدای سال ۹۶ و با تشکیل یک تیم جدید آغاز شد. «امیر حسنی» که پیش از سوپرنوا نیز عضو تیم توسعه دیجی‌کالا بود و جزو اولین اعضای تیم سوپرنوا نیز بوده در بخش دیگری از همایش به روی سن رفت و در صحبت‌های خود به این نکته اشاره کرد که دیجی‌کالا برای تشکیل تیم توسعه‌ی سوپرنوا، توسعه‌دهندگان و کارکنان پیشین خود را ملزم به شرکت در یک مصاحبه‌ استخدامی مجدد کرده است.

امیر حسینی که صحبت‌های خود را با عنوان «چگونگی تعویض یک شبه از Stack مایکروسافت به متن‌باز» اراعه می‌کرد، حساس‌ترین مرحله‌ی توسعه‌ و پیاده‌سازی پلتفرم سوپرنوا را مهاجرت از پلتفرم لگاسی به سوپرنوا دانست و به ارائه توضیحاتی پیرامون این موضوع پرداخت. با توجه به اینکه امکان از دسترس خارج شدن دیجی‌کالا برای انجام این تغییر به مدت زیاد وجود نداشت، تیم توسعه این فرایند را شبانه و در عرض تنها چند ساعت انجام داد. تا پیش از مهاجرت نهایی، تیم توسعه چندین بار به‌صورت آزمایشی، اسکریپت‌های انتقال اطلاعات دیتابیس را از MS SQL به MySQL انجام داده بودند تا از صحت عملکرد این اسکریپت‌ها و انتقال کامل اطلاعات اطمینان کامل را کسب کنند. در نهایت و در طی عملیات مهاجرت نهایی که از سوی تیم فنی «بیگ بنگ» نام‌گذاری شده بود، تمام اطلاعات به دیتابیس اصلی منتقل شد.

پلتفرم جدید دارای ۲۱ پلاگین مختلف است که ابعاد مختلف فعالیت‌های دیجی‌کالا پوشش می‌دهد. «کراسی ایوانف»، مدیر تکنولوژی مارکت‌پلیس دیجی‌کالا، در این همایش با اشاره به این موضوع افزود: تیم توسعه علاوه‌بر تفکیک فعالیت‌‌های مختلف در ۲۱ پلاگین مختلف، دیتابیس را نیز به چند قسمت تقسیم کرده تا هر بخش بنابر نیازهای خود اطلاعات مورد نیاز را در دیتابیسی مستقل در اختیار داشته باشد. اتفاقی تا پیش از این و در پلتفرم لگاسی به خاطر تمرکز تمام داده‌ها در یک دیتابیس واحد امکان پذیر نبود و همین موضوع عملکرد سیستم را کاهش می‌داد.

در انتهای این همایش حاضران سوالات خود را از متخصصان دیجی‌کالا پرسیدند و به تبادل اطلاعات با یکدیگر پرداختند. این کنفرانس نخستین برنامه اختصاصی دیجی‌کالا در زمینه تکنولوژی و مباحث فنی بود که توسط تیم نوآوری دیجی‌کالا برگزار شد.

گروه فناوری اطلاعات و ارتباطات شاتل، در رویداد کنفرانس تکنولوژی دیجی‌کالا با تامین بسترهای ارتباطی برای صدها نفر از فعالان، دانشجویان، خبرنگاران و برنامه‌نویسان صنعت IT، در این کنفرانس، با تامین پهنای باند این رویداد، از برگزاری رویداد علمی و تجربه‌محور دیجی‌کالا حمایت کرد. شرکت شاتل در حاشیه این همایش، درباره سبد متنوع خدمات اینترنت پرسرعت ثابت (+ADSL2)، خدمات همراه (شاتل موبایل)، خدمات و راهکارهای سازمانی تلفن ثابت و پهنای باند اختصاصی، خدمات تماشای آنلاین فیلم و سریال (نماوا) و… با علاقه­‌مندان با شعار «استفاده پرسرعت از لحظات بی‌بازگشت» به بحث و گفت‌­وگو نشست.

  • نیما
  • ۰
  • ۰

دیجی‌کالا پلتفرم «سوپرنوا» را توسعه داد تا بتواند گسترش پذیری داشته باشد؛ گسترسی که هدف آن جذب ۲۰۰ میلیون کاربر و ۱۰۰ هزار فروشنده است. ولی شخصی که دیجی‌کالا را به سمت توسعه پلتفرمی جدید و توسعه‌پذیر سوق داد کسی نیست جز «سهیل مقدم»؛ شخصیتی کاریزماتیک که علی‌رغم ۵۰ سال سن، خوب می‌داند چطور با جوان‌‌ترها کنار بیاید.

 

او یک سالی می‌شود که معاون ارشد فناوری دیجی‌کالاست. البته از سال ۹۱ که سرآوا در دیجی‌کالا سرمایه گذاری کرد هم معاون فناوری سرآوا بود و می‌گوید همواره عملکرد دیجی‌کالا را زیرنظر داشته است. مقدم فارغ‌التحصیل رشته‌های فیزیک الکترونیک از دانشگاه تهران است اما در جوانی به آمریکا مهاجرت می‌کند و کارش را در ایالات متحده آغاز می‌کند. او در زمان ایجاد حباب دات‌کام، در فضای استارت‌آپی آمریکا مشغول به کار بوده است. ۷ سال پیش به ایران سفر می‌کند تا در مراسمی شرکت کند؛ سفری که باعث می‌شود هم با همسرش آشنا شود و هم با «سعید رحمانی»، مدیرعامل سرآوا پارس.

 

این دو آشنایی، علت ماندگار شدنش در ایران و البته آغاز حضورش در سرآوا به عنوان معاون تکنولوژی این شرکت سرمایه‌گذاری بود و از آن به بعد، کارش می‌شود کمک به استارت‌آپ‌هایی که سرآوا در آنها سرمایه‌گذاری می‌کند؛ هرچند می‌گوید از همان ابتدا دیجی‌کالا برایش چیز دیگری بوده است. به گفته خودش عاشق سعید و حمید محمدی و البته سعید رحمانی است چون اینجا فرصت ایجاد یک تغییر بزرگ در اختیارش قرار گرفته؛ فرصتی که در این ابعاد در آمریکا برایش وجود نداشته است:

 

«درست است که در آمریکا آدم خوب پول در می‌آورد اما آمازون، کریگلیست، توییتر و فیسبوک آنجا انجام شده‌اند. برای انجام دادن کارهای بزرگ، فرصت‌ها در مکان‌هایی است که این شرکت‌ها آنجا حضور ندارند. علاقه‌ام این بود که بتوانم دستاوردی داشته باشم و حالا هم به نظرم بزرگ‌ترین کاری که در زندگی‌ام انجام دادم، تغییر پلتفرم دیجی‌کالاست.»

 

مقدم یکی از صریح‌ترین و شاید بتوان گفت صادق‌ترین افرادی است که در اکوسیستم استارت‌آپی ایران کار می‌کنند؛ خصوصیتی که شاید دلیل آن، تجربه چندین سال زندگی خارج از ایران باشد. برای مثال وقتی از او می‌پرسم چرا نام پلتفرم جدید دیجی‌کالا «سوپرنوا» (ابرنواختر) انتخاب شده که در اصل به معنای زمانی است که یک ستاره با انفجاری بزرگ به زندگی‌اش پایان می‌دهد، خیلی ساده می‌گوید که اصلاً در ابتدای این پروژه در مفهوم این نام عمیق نشده بودند:

 

«هر کار بزرگی که قرار است دسته‌جمعی انجام شود، باید نام داشته باشد. در نهایت یک اسم نیاز است تا آدم‌ها حول محور آن متمرکز باشند. بله، ابتدا متوجه نشده بودیم که این نام به مرگ یک ستاره اشاره می‌کند. واقعیت هم این است که صرفاً یک نام زیبا و باحال برای‌مان مهم بود.»

 

توسعه پلتفرم سوپرنوا

 

سهیل مقدم عقیده دارد که شفافیت، یکی از اصول بزرگ زندگی است و به همین دلیل خیلی ساده می‌گوید که دیجی‌کالا در تمام این سال‌ها رشد خوبی داشت اما تکنولوژی‌اش قابل قبول نبود: «تکنولوژی ما پابه‌پای عملیات، مارکتینگ و بقیه بخش‌ها پیش نمی‌رفت. برای دو دیپلوی باید یک هفته برنامه‌ریزی می‌کردیم و ۲ کدچنج انجام می‌دادیم. اما امروز به نقطه‌ای رسیده‌ایم که روزانه ۳۰۰ دیپلوی انجام می‌دهیم. البته هنوز ابتدای کار هستیم، اما عقیده دارم امروز تکنولوژی ما واقعاً خوب است؛ چون پایه و زیرساخت قوی داریم.»

 

معاون ارشد فناوری دیجی‌کالا عقیده دارد که تغییر پلتفرم دیجی‌کالا باید زودتر انجام می‌شد و محدودیت‌های پلتفرم قدیمی، بارها تبدیل به عوامل محدود کننده کسب‌وکار شده است. این محدودیت به حدی بوده که برای یک تغییر ساده در مارکت‌پلیس، همه تیم‌های دیجی‌کالا باید با هم هماهنگ می‌شدند. این در حالیست که مقدم می‌گوید در تجارت الکترونیکی اگر گسترش نداشته باشید جا را برای رقیب باز کرده‌اید:

 

«ابتدای سال ۹۶ که من هنوز رسماً در سرآوا بودم، مدیران سرآوا و دیجی‌کالا برای برنامه‌ریزی‌های آتی و گسترش فعالیت دیجی‌کالا جلسه‌ای تشکل دادند. در آنجا پیشنهاد‌هایی در مورد مارکت‌پلیس مطرح می‌شد، و سپس من و حمید محمدی توضیح می‌دادیم که پلتفرم نرم‌افزاری دیجی‌کالا منسوخ شده است. در واقع هر کار فنی که می‌خواستیم انجام بدهیم پلتفرم قدیمی سد راه می‌شد. پلتفرم به جایی رسیده بود که ری‌فکتور هم نمی‌شد. هارد کد داشت و با یک تغییر، استدلال‌های کسب‌وکار به هم می‌ریخت. در زمان‌های پروموشن، سایت ساعت‌ها از کار می‌افتاد. از کار افتادن به دلیل این بود که پلتفرم قدیمی موارد خیلی مهمی مثل Monitoring، Alerting و Error Handling را اصلاً نداشت.»

 

در واقع تیمی که پلتفرم اولیه دیجی‌کالا را پشتیبانی می‌کردند، پلتفرم بعدی را با دانش و توانایی خودشان ساخته بودند؛ پلتفرمی که اگرچه برای دیجی‌کالا در سال ۹۴ هنوز قابل قبول و کارکرد بود اما در سال ۹۶ و زمانی که مارکت‌پلیس فعالیت رو به رشدی داشت، تبدیل به یک عامل محدودکننده شده بود:

 

«در نهایت هم به نتیجه رسیدیم که این پلتفرم کشش ندارد. در زمان‌هایی که پروموشن داشتیم سرور با رم ۱ ترابایت می‌خریدیم. یک ترابایت رم، خودش نشان دهنده پرچم قرمز است؛ یعنی ما تا آخر اسکیل آپ کرده‌ایم. تمام ایندکس‌های دیتابیس در حافظه است و باز هم سایت از کار می‌افتاد. سعی کردیم که مشکلات پلتفرم قبلی را حل کنیم اما واقعاً نشد. در نتیجه بهترین مکانیزم ممکن، بیگ‌بنگ یعنی ساختن و جایگزین کردن پلتفرم بود.»

 

تیم‌های محصول، BI، مهندسی نرم افزار، دیتاسنتر، نوآوری و DevOps در چهار طبقه زیر نظر معاون ارشد فناوری دیجی‌کالا کار می‌کنند و تعداد اعضای آنها به ۱۵۵ نفر می‌رسد.
مقدم می‌گوید برنامه‌نویسان و توسعه‌دهندگان دیجی‌کالا «اسمارت» کد می‌زنند:
«شما به ۱۰ شکل می‌توانید کد فاکتوریل بنویسید اما فقط به یک شکل می‌توانید کد را اسمارت بزنید.
برای استخدام توسعه‌دهنده نرم‌افزار هم آدم اسمارت می‌خواهیم؛‌ این شخص می‌تواند ۱۷ سال یا ۵۰ سال داشته باشد.»

 

سوال مهم اینجاست که چرا دیجی‌کالا پیش از راه‌اندازی مارکت‌پلیس، پلتفرم نرم‌افزاری خودش را تغییر نداده بود؟ مقدم در پاسخ به همین پرسش می‌گوید:

«مارکت پلیس باید انجام می‌شد چون باید وارد آن بازار می‌شدیم. فروشگاه‌های اینترنتی دیگر در ایران همین رویکرد را در پیش گرفته بودند و ما اگر همین کار را نمی‌کردیم معلوم نبود امروز هنوز هم اولین کسب‌وکار حوزه تجارت الکترونیکی کشور باشیم. مشکلات هم به هر حال وجود داشتند. سایت هم قبل از مارکت‌پلیس از کار می‌افتاد و هم بعدش. امروز اما آنقدر DevOps و Monitoring ما حرفه‌ای است که چنین اتفاقی نمی‌افتد. در آن زمان سایت از کار می‌افتاد چون ElasticSearch به جای برداشتن بار، خودش روی سایت بار می‌گذاشت و پلتفرم از کار می‌افتاد. Error Handling وجود نداشت؛ وقتی که با Kibana بررسی می‌کردیم می‌دیدیم که ۵ هزار خطا وجود دارد. اینجاست که از خودتان می‌پرسید من چه چیزی را می‌خواهم حل کنم؟ اما امروز خطاها درست مانیتور می‌شود، خطاها برای توسعه‌دهندگان ارسال و حل می‌شوند. در واقع ما امروز یک پلتفرم تکنولوژی ۱۰۰ درصد حرفه‌ای هستیم.»

 

پلتفرم سوپرنوا حالا این فرصت را برای دیجی‌کالا به وجود آورده که در حراج‌های مربوط به جمعه سیاه یا پروموشن یلدا، ۵ برابر حجم ترافیک سال‌های گذشته را تحمل کند. این در حالیست که یک سال پیش، جمعه به خرید (بلک فرایدی) دیجی‌کالا به مشکل خورد و سایت از کار افتاد. آنجا بود که مدیران این فروشگاه متوجه شدند صرفاً سه هفته تا یلدا و پروموشن اصلی دیجی‌کالا در سال، فرصت دارند تا مشکل را حل کنند:

«جمعه به خرید سال گذشته من و حمید محمدی در اتاق قدم می‌زدیم و منتظر بودیم تا زمان پروموشن شروع شود. سه دقیقه بعد از شروع، سایت از کار افتاد. فقط سه هفته تا یلدا زمان داشتیم تا مشکلات پلتفرم قدیمی را برطرف کنیم. در این سه هفته با تیم دات.نت که تخصص‌اش پلتفرم قبلی بود و امروز بیشترشان اینجا نیستند، کارمان شد استفاده از ابزارهای مانیتورینگ برای رفع خطاها. در این زمان کوتاه بعضی از مشکلات مهم‌مان را حل کردیم و در یلدا هم سایت از کار نیفتاد.»

 

استفاده از فناوری متن‌باز

دیجی‌کالا علاقه دارد تا واژه‌های «سوپرنوا» و «Open Source» را کنار همدیگر بچیند. در خرداد ماه، زمانی که دیجی‌کالا در مراسمی رسماً اعلام کرد که خصوصیات سوپرنوا چه هستند و حالا دیجی‌کالا ظرفیت سرویس‌دهی به ۲۰۰ میلیون کاربر را پیدا کرده، اسلایدی به نمایش کشیده شد که واژه Open Source بزرگ‌ترین کلمه در آن است.

 

در ماه‌های بعدی هم اگر در رویدادهای مختلف از جمله «کنفرانس تکنولوژی دیجی‌کالا» شرکت می‌کردید باز هم پاسخ مشخصی در خصوص متن باز بودن یا نبودن پلتفرم سوپرنوا به دست نمی‌آوردید.

 

مقدم اکنون در پاسخ به این سوال که باید سوپرنوا را متن باز بدانیم یا خیر، می‌گوید که کل پلتفرم هیچ زمان به شکل متن باز منتشر نمی‌شود و درست نیست اگر از لفظ «پلتفرم متن باز سوپرنوا» استفاده کنیم. در واقع، خود پلتفرم است که با فناوری‌های متن باز توسعه پیدا کرده و می‌کند:

«یکی از نکات اصلی این پلتفرم، استفاده از تکنولوژی‌های متن باز است. به این دلیل که Open Sourceها جوامع بزرگی دارند. منظور ما این نبود که کل پلتفرم سوپرنوا را Open Source می‌کنیم اما تکه‌هایی از این پلتفرم را متن باز می‌کنیم و اولین کاندیدا برای این‌کار، ORM ماست. متن باز کردن بخش‌هایی از پلتفرم چیزی است که واقعاً به آن علاقه داریم. اما اینکه تمام کسب‌وکارمان را Open Source کنیم، احتمالاً هیچ‌وقت اتفاق نمی‌افتد. به هر حال برخی موارد، خصوصیات رقابتی ما هستند.

 

سوپرنوا پلتفرمی است که با ابزارهای متن باز توسعه پیدا کرده و حالا راحت‌تر می‌توان از آن نگه‌داری کرد. از طرفی به شکل دائم بهبود پیدا می‌کند. شاید آن اسلاید درست نبوده باشد اما من هیچ‌وقت نگفته‌ام که کل پلتفرم Open Source خواهد بود. ما در واقع بخش‌هایی از پلتفرم را منتشر می‌کنیم تا وظیفه خودمان نسبت به جامعه متن باز را انجام داده و در واقع به همین جامعه، چیزی پس داده باشیم.»

 

معاون ارشد فناوری دیجی‌کالا می‌گوید همیشه علاقه داشته تا این فروشگاه به عنوان یک برند تکنولوژی شناخته شود اما واقعیت این است که تا احتیاج تکنولوژیک نداشته باشید نمی‌توانید یک برند تکنولوژی باشید:
«در آینده به مشکلاتی برخورد خواهیم کرد که باید با هوش مصنوعی، ربات یا حتی جستجوی صوتی حل شوند. پس ناچار هستیم برند تکنولوژی باشیم. امروز من فکر می‌کنم دیجی‌کالا یک برند تکنولوژی شده است.»

 

در پلتفرم سوپرنوا، دیجی‌کالا ORM خودش را طراحی کرده است. این یکی از مواردی است که مورد انتقاد جامعه برنامه نویسان ایرانی قرار گرفته بود چرا که آن را هدر دادن وقت و پول می‌دانستند. با این حال مقدم در پاسخ به چرایی توسعه یک ORM اختصاصی می‌گوید نسخه‌ فعلی با توجه به نیاز‌های دیجی‌کالا توسعه پیدا کرده و نسخه قبلی، دارای مواردی بوده که این فروشگاه به آنها نیازی ندارد. همین مسئله باعث شده تا زمان پاسخ‌ (Response Time) به میانگین ۲۰ میلی‌ثانیه برسد:

 

«شاخص عملکردی که من برای زمان پاسخ‌ تعریف کرده‌ام ۲۰ میلی ثانیه است. این البته به معنای آن نیست که شما در خانه با هر اینترنتی چنین سرعتی را دریافت کنید؛ به معنای آن است که وقتی درخواست به سرور رسید، پاسخ به بیرون به شکل میانگین در ۲۰ میلی‌ثانیه داده شود. برای همین کنترلرها باید بهینه سازی شود و از هر کجا که می‌توانید باید وزن را کاهش دهید. بله ORM وجود دارد اما آنها موارد اضافه‌ای دارند که به درد ما نمی‌خورد. از طرفی کاستی‌هایی هم دارند که ما به آنها نیاز داریم.

 

ORM فعلی ما، کش ما را هم مدیریت می‌کند. بالای ۹۵ درصد Readهای ما از کش است. دیتابیس ما اصلاً جوین ندارند. تمام دیتابیس ما، از دید من، بیشتر یک بک‌آپ‌ سیستم است. این را مقایسه کنید با سال گذشته که دیتابیس سرور ما یک ترابایت رم داشت و ایندکس‌ها همه در حافظه لود شده بود. امروز در این دیتابیس جوینی وجود ندارد. پس احتیاج داشتیم تا ORM خودمان را داشته باشیم و حتی فریم‌ورک خودمان را هم داریم و از فریم‌ورک فالکون یا لاراول استفاده نکرده‌ایم.»

 

انتقال تجربه از خارجی‌ها

دیجی‌کالا بیشتر از یک سال است که چند نیروی خارجی در بخش‌های مختلف استخدام کرده است که مخصوصاً در ماه‌های اخیر می‌توان آنها را در مراسم‌های این شرکت دید. اما چطور شد که دیجی‌کالا علاقه‌مند شد تا نیروهای خارجی فنی استخدام کند و امروز، پس از توسعه پلتفرمی به اسم سوپرنوا، دیجی‌کالا همچنان چقدر به نیروهای خارجی‌اش متکی است؟ مقدم در پاسخ می‌گوید:

«علاقه وجود داشت اما همین علاقه از یک مرحله‌ای به بعد، تبدیل به ناچاری شد. دیجی‌کالا بزرگترین شرکت در حوزه تجارت الکترونیکی کشور است و تکنولوژی یکی از پایه‌های آن است. همین شرکت به چالش‌هایی می‌خورد که باید حل شوند؛ همه تلاش‌مان را می‌کنیم و مشاوره می‌گیریم تا مشکل را حل کنیم اما در نهایت می‌بینیم که ما خودمان قدیمی‌های این حوزه در ایران هستیم، در حالی که نیاز به کسی داریم که تجربه بیشتری از خودمان داشته باشد. وقتی به آخر تجربه رسیدیم و نمی‌توانستیم مشکلات را حل کنیم، به دنبال کسانی گشتیم که بتوانند چنین تغییری را بیگ‌بنگی ایجاد کنند. گشتن از داخل شروع شد. من به دلیل داشتن تجربه‌ای مشابه در یکی دیگر از استارت‌آپ‌های ایرانی، توانایی راهبری بیگ بنگ را داشتم اما به دنبال کسانی بودیم که از نظر فنی بتوانند کار را جلو ببرند.

 

وقتی در داخل به نتیجه نرسیدیم به سراغ بیرون رفتیم. در نهایت هم زمان زیادی طول کشید تا آنچه به دنبالش بودیم را پیدا کنیم چون حتی بیرون از ایران چنین تجربه‌ای به شکل گسترده وجود نداشت. با افراد زیادی مصاحبه کردم؛ از معاون مهندسی فلیپ‌کارت گرفته تا مدیر فنی Olmart. نتوانستم کسی را پیدا کنم که چنین کاری را به این شکل انجام داده باشد اما ۴ نفر از بهترین‌هایی که می‌توانستیم را استخدام کردیم.»

 

بخش کوچکی از تیم فنی دیجی‌کالا در برابر دوربین دیجیاتو. علی‌رغم اختلاف سنی زیاد بین معاون ارشد فناوری و توسعه‌دهندگان، کافیست چند ساعت با آنها باشید تا متوجه شوید ارتباط و تعامل میان آنها بی‌نظیر است.

 

او اکنون عقیده دارد که کلید موفقیت، هماهنگ کردن و انتقال تجربه کارمندان خارجی به کارمندان ایرانی است. مقدم به ۴ نیروی فنی برتر خارجی و همچنین قراردادهای کوتاه‌مدت آنها اشاره می‌کند و می‌گوید که از اواخر سال گذشته تا کنون ۴ نفر نیروی قدیمی دیجی‌کالا آموزش‌های لازم را برای جایگزینی نیروهای خارجی دیده‌اند:

«این اشتباه بسیار بزرگی است که کسب‌وکارتان را به نیروی خارجی گره بزنید. واقعیت‌ هم این است که اینجا محدودیت‌هایی وجود دارد. واقعیتِ کسب‌وکاری هم این است که باید تجربه را به داخل منتقل کنیم و اگر غیر از این باشد، لنگ می‌مانیم. یکی از چالش‌های اصلی من، ایجاد حس رضایت و موفقیت در تمام نیروهاست؛ چه خارجی و چه داخلی. ماموریت من امروز این است که اتکای ما به نیروی خارجی به صفر برسد. این سیاست در کل دیجی‌کالاست نه فقط در قسمت فناوری. ما باید از تجارب نیروهای انسانی کشورهای دیگر استفاده کنیم و این تجارب را به کشور منتقل کنیم. چطور آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها و حتی چینی‌ها می‌توانند مغزهای ما را جذب کنند و بهترین استعدادهای ما را به خدمت بگیرند؟ ما هم باید بتوانیم چنین کاری را انجام دهیم و مغزهایشان را جذب کنیم.»

 

مقدم وارد نشدن تجربه به ایران را یکی از مشکلات راکت اینترنت می‌داند: «این دقیقاً یکی از مشکلات بامیلو است. بامیلو بک‌اند و فرانت‌اند مشخصی دارند که به آلیس و باب معروفند و متعلق به راکت اینترنت است. در واقع توسعه‌دهندگانی که در آن مشارکت می‌کنند در برلین هستند. آنجا مشغول توسعه چیزی هستند که هم برای بازار ایران باشد هم نیجریه و مالزی. اینطور نمی‌شود و به نظر می‌رسد آنها اصلاً برنامه بلند مدت ندارند. اما ما دیجی‌کالا هستیم و خودمان از صفر با توجه به نیازهای همین کشور پلتفرم را طراحی کرده‌ایم و می‌خواهیم آمازون ایران باشیم.»

 

منبع: دیجیاتو

  • نیما
  • ۰
  • ۰

سیزدهم شهریور امسال بود که در خبرها آمد: «ارزش شرکت آمازون از یک تریلیون دلار گذشت». آمازون، شش سال پس از تاسیس، تصمیم گرفت تا برای تنوع بخشیدن به کالاهایش، از الزام به تامین و فروش کالاها صرفا توسط خودش دست بکشد و تبدیل به پلتفرمی شود که بستر فروش خود را در اختیار همگان قرار دهد و ارائه‌دهنده همه چیز شود؛ گذری که به طور خلاصه تبدیل از یک «خرده‌فروشی» به یک «مارکِت‌پِلیس» (Marketplace ) تعریف می‌شود. این تصمیم به تغییر، ۱۸ سال پیش در شرکت آمازون گرفته شد تا بدین ترتیب به مارکت‌پلیسی پیشتاز بدل شود و با ارائه محصولات متنوع بیشتر، خیلی زود کسب‌وکار آمازون توسعه پیدا کند و جهانی شود.

با این حال در شرایطی مشابه، تغییر ماهیت نمونه ایرانی آمازون از خرده‌فروشی آنلاین به ترکیب خرده فروشی و مارکت‌پلیس (مدل ترکیبی)، یا همان تبدیل از فروشگاهی که تمامی کالاها را خود خریداری و قیمت‌گذاری کرده و می‌فروشد به پلتفرمی که بستر فروش خود را در اختیار سایر تولیدگنندگان، واردکنندگان و فروشندگان قرار می دهد، در ماه‌های نخست با واکنش بسیار و بعضا تند کاربران در شبکه‌های اجتماعی مواجه شده است؛ به طور مثال کاربری با نام «پانته عا» در توئیتر خود نوشت: «دیجی‌کالا دقیقا داره چه غلطی می‌کنه» او مدعی شده بود که اسپری کودک ۵۹۰۰ تومانی را دیجی‌کالا ۲۴۹۰۰ قیمت زده. یا کاربر دیگری به نام مارینا نوشته بود: «دیجی‌کالای عزیز. اینکه یک روزه یه وسیله ورزشی رو ۸۰۰ تومن گرون می‌کنی به کنار. اون ۴۰۰ تومن تخفیف که زدی چیه؟ یعنی می‌خواستی ۱۲۰۰ گرون کنی بعد تخفیف دادی ۸۰۰ گرون کردی. مرسی، شرمنده شدیم که.» این موارد محدود به یکی دو مورد نیست و آنطور که مشخص است به تازگی دیجی‌کالا تیمی را قرار داده برای رصد، بررسی و پاسخ به این توئیت‌ها. به طور مثال شناسه رسمی دیجی‌کالا در توئیتر البته با لحنی غیر رسمی به مارینا پاسخ داده است که «این کالا جزو کالاهای Marketplace دیجی‌کالاست و فروشنده‌ای به جز دیجی‌کالا داره. در مارکت‌پلیس دیجی‌کالا، فروشنده‌ها مثل مغازه‌دارهای یک پاساژ خودشون قیمت‌های کالاها را تعیین می‌کنند و دیجی‌کالا مثل مالک اون پاساژ دخالتی در نحوه قیمت‌گذاری نداره. اگرچه ابزارهایی برای ترغیب فروشنده‌ها برای قیمت‌گذاری عادلانه وجود دارد: نمایش کمترین قیمت پیشنهاد شده در صدر لیست فروشندگان باعث ایجاد رقابت در بین فروشنده‌ها برای عرضه مناسب‌ترین قیمت می‌شه؛ امتیاز دادن به فروشنده‌ها توسط خریداران، رده‌بندی اون‌ها و خارج کردن فروشنده‌هایی که امتیاز پایین کسب کنند هم از ابزارهای نظارتی دیگه‌ی دیجی‌کالا در بخش مارکت‌پلیس که منجر به تامین منافع مشتری می‌شه.» بررسی توئیت‌ها و پاسخ‌های شناسه دیجی‌کالا نشان می‌دهد که اغلب سوتفاهم‌های پیش آمده برای کاربران از اضافه‌شدن و توسعه فضایی به نام مارکت‌پلیس دیجی‌کالا شکل گرفته است.

 

تنوع حرف اول را می‌زند

آن‌ور آب‌ها در بازار آنلاین چه می‌گذرد؟ آمازون ۲۴ سال پیش کارش را با فروش آنلاین کتاب شروع کرد، اما با افرایش سریع تنوع محصولاتش، این خرده‌فروشی توانست با جذب سرمایه و البته عرضه در بازار سهام همراه شود. سال ۲۰۰۰ بود که این شرکت تصمیم گرفت تا با افتتاح مارکت‌پلیس یا فضای بازار آزاد آنلاین، فروش کالاهایی که جزو موجودی انبار این شرکت نبود را نیز ممکن سازد. البته که آمازون خیلی زود علاوه بر توسعه مارکت‌پلیس، دست به راه‌اندازی خدمات پرسود دیگری هم زد که ارزش آمازون را همواره در حال صعود قرار داد. با تمام این‌ها این تغییر رویه آمازون (تغییر از خرده‌فروشی به مارکت‌پلیس) بود که گام اصلی موفقیت و البته درسی برای بسیاری از استارتاپ‌های خرده‌فروشی آنلاین دیگر هم شد.

در گزارشی که پایگاه آنلاین هفته‌نامه معتبر و تخصصی «ریتیل ویک» اواخر فروردین امسال منتشر کرد، اشاره شده که ۴۴ درصد خرده‌فروشان آنلاین یا مارکت‌پلیس خود را عملیاتی کرده‌اند یا در پی بهره‌بردای آن‌‌‌ هستند. داده‌های این گزارش، برآمده از تحقیقی است که این نشریه در گفت‌وگو با ۶۰ خرده‌فروش آنلاین انجام داده است. خرده‌فروشان آنلاین در این گفت‌وگوی تحقیقی به ریتیل ویک گفتند ۸۶ درصد مشتریان از آنها توقع امکان انتخاب محصول بیشتری را حتی در یک شاخه از محصولات دارند. بدین ترتیب تغییر ماهیت از خرده‌فروشی آنلاین به مارکت‌پلیس، حرکتی جهانی است که در پاسخ به خواست مشتریان پیش آمده است. پس چرا مارکت‌پلیس‌های ایرانی و در مورد اخیر مارکت‌پلیس دیجی‌کالا با بازخوردهای عجیب همراه بوده است؟

 

مارکت‌پلیس چیست؟

مارکت‌پلیس در معنای عام و البته غیرآنلاین آن، همان «بازار» به فارسی و «سوق» به زبان عربی است. همانطور که هر حجره در بازارهای سنتی خاورمیانه، دست فروشنده‌ای و تعیین نرخ محصول حاصل فضای رقابتی است، در مفهوم مارکت‌پلیس آنلاین هم، تامین‌کننده فضای خرید و فروش محصول، چه آمازون باشد و چه دیجی‌کالا، واسطی در این میان است و مسئولیت تعیین نرخ و تامین محصولات با دیگر فروشندگان است و نه این بسترهای واسط. برای بررسی دقیق این موضوع سراغ بررسی یک نمونه کالا در آمازون رفتیم. عنوان گوشی هوآوی پی۲۰ که گوشی پرسروصدای جدید با قیمت نرمالی است را در آمازون وارد کردیم و به سراغ گزینه باقی فروشنده‌ها رفتیم که همه گزینه‌های قیمتی در کنار هم ظاهر شود: از ۶۸۹ دلار تا ۱۲۱۳ دلار! آن هم به دست ۱۲ فروشنده. با این حال سیاست‌های آمازون و دیجی‌کالا با هم فرق می‎کند. به طور مثال قیمت باکس اصلی در آمازون تابعی است از محبوبیت و قیمت ارزان. اما دیجی‌کالا باکس قیمت اصلی را به ارزان‌ترین پیشنهاد قیمتی اختصاص می‌دهد، آن هم احتمالا تابع شرایط امروزی کشورمان و اولویت خرید ارزان.

جدا از غریب بودن و تازگی فضای مارکت‌پلیس برای کاربران ایرانی، همزمانی اجرایی شدن فضای مارکت‌پلیس دیجی‌کالا با نوسانات ارزی و تورم در بازار و همچنین تحمیل تحریم‌های سختگیرانه ایالات متحده علیه ایران، باعث شده که این تغییر و تفاوت بی‌شائبه نرخ‌های اعلامی فروشنده‌ها در این بستر به پای دیجی‌کالا نوشته شود. اما چرا دیجی‌کالا جلوی این گران‌فروشی‌ها نایستاد؟

 

دیجی‌کالا دفاع می‌کند

دیجی‌کالا اما روایت دیگری دارد. برای اطلاع از پاسخ این پرسش که چرا جلوی این گران‌فروشی‌ها گرفته نشد به سراغ شناسه توئیتری این شرکت رفتیم که راه ارتباطی مستقیم‌تری را هموار می‌کند. در بخش‌هایی از یکی از مجموعه توئیت‌های این صفحه نوشته شده است: «دیجی‌کالا… به منظور ایجاد فضای سالم رقابت در مارکت‌پلیس (Marketplace)، تا این لحظه با ۳۱۲ فروشنده‌ی متخلف (از مجموع ۱۵ هزار فروشنده‌ی مارکت‌پلیس) که کالای خود را در وب‌سایت دیجی‌کالا می‌فروشند، قطع همکاری کرد. این تخلف‌ها شامل گرانفروشی، کالاهای غیراصل، عدم تعهد به زمان ارسال و مواردی از این دست بوده‌اند.»

برای راستی‎‌آزمایی این ادعاها راهی بازار شناخته شده موبایل تهران شدم، از فروشگاه‌های مختلف درباره قیمت اجناس‌‌شان پرسیدم و برای اینکه پای قیاس با قیمت دیجی‌کالا وسط بیاید، هر بار شروع می‌کردم به مقایسه قیمت اعلامی ‌آنها با نرخ درج شده روی برخی محصولات موجود در بخش فروش موبایل دیجی‌کالا. در این گشت یک روزه با پدیده‌هایی مواجه شدم که اصلا انتظارش را نداشتم. به طور مثال، یکی از فروشگاه‌های عرضه گوشی‌های یک برند خاص، با یادآوری هزینه سرسام‌آور و نجومی روی سایت دیجی‌کالا (در روزهای ابتدایی عرضه آن) می‌خندد و می‌گوید: «اون کار چندتا از بروبچ خودمون بود! وقتی وارداتش مونوپله، خب معلومه هر فروشگاهی که بهش گوشی بدن بفروشه، خودش روی دیجی‌کالا قیمت بالاتر رو می‌زنه که فروشش توی مغازه خودش، برای مشتری به صرفه به نظر بیاد. تا قبل از اینکه دلار انقدر بکشه بالا، مشتری‌ها قیمت‌ همه چیز را با دیجی‌کالا چک می‌کردند و همین هم شد که خیلی‌ها نهایت استفاده را کردند و تا زمانی که جلوش گرفته بشه، سر خود توی فروشگاه‌شون داخل دیجی‌کالا، نرخ تعیین می‎کردند یا حتی سعی می‌کردند جنس دیگری را غالب مشتری کنند، اما جلوش بعدا گرفته شد و بعضیاشون هم با جریمه نقره داغ شدن»

برای دریافت پاسخ این سوال که آیا برخوردها با متخلفان در زنجیره تامین به اندازه کافی با قدرت بوده یا نه؟ رفتیم سراغ بخش قوانین و مقررات فروش در سایت دیجی‌کالا؛ در این بخش از سایت آمده «در صورت فروش کالای غیر اصل، فروشنده موظف به پرداخت جریمه‌ای معادل با ۱۰ برابر قیمت محصول فروش رفته ضربدر تعداد کل فروخته شده از آن محصول از ابتدا‏ خواهد بود.»

اما پس چگونه مشتریان باید از خرید از مارکت‌پلیس دیجی‌کالا اطمینان داشته باشند؟ توئیتر دیجی‌کالا به ضمانت هفت‌روزه تحویل کالای اصل دیجی‌کالا اشاره می‌کند و توصیه می‌کند کاربران به میزان «رضایت خرید» از هر فروشنده که به شکل درصد در کنار نام فروشنده در هنگام فروش محصول دیده می‌شود دقت کنند؛ درست مانند آمازون که این سنجه واقعی و ملموس از رفتار فروشنده‌ها در تحویل به موقع کالا، برای جلب اعتماد کاربران مهمترین عامل به حساب می‌آید.

 

در جست‌وجوی قیمت‌های تاییدشده

با تمام این‌ها، شاید هیچ کدام از این توضیحات توجیه‌کننده تفاوت فاحش نرخ برخی محصولات عرضه شده در مارکت‌پلیس دیجی‌کالا با بازار نباشد. اما بجز قیمت چاپی، واقعا چه قیمتی را می‌توان مرجع قرار داد؟ آن هم در شرایطی که بسیاری از اتحادیه‌ها از عرضه فهرست تاییدشده محدوده قیمت کالاها معذورند. از بازار لوازم دیجیتال راهی بازار لوازم خانگی شدیم؛ اینجا پیچیدگی‌ قیمت‌گذاری بیش از این‌هاست. پرس‌‌وجوی کلامی قیمت‌ها، نشان از عدم تفاوت قیمتی فاحش بین دیجی‌کالا و قیمت‌های «سه‌راه امین حضور» داشت. با این حال حضورم در یکی از این مغازه‌ها با مشاهده اتفاق عجیبی همراه شد. خریدار که متوجه شده بود خرید ۲۰ میلیونی‌اش قرار است ۱۲ میلیون تومان فاکتور شود و ۸ میلیون دوم را باید با کارت خوان دیگری بپردازد (احتمالا برای دور زدن مالیات و عدم ثبت به عنوان گرانفروشی)، با فروشنده بحث کرد و در نهایت قید خرید را زد؛ حال می‌شود تفاوت فاحش برخی نرخ‌های لوازم خانگی روی دیجی‌کالا و اعلامی رسمی را درک کرد. بدین ترتیب به نظر می‌رسد برخی بازارها مانند بازار لوازم خانگی ترجیح می‌دهد غیرشفاف کارکند تا شفاف و بدین ترتیب اجازه تنفس به بازار آنلاین جدیدی را برای کاهش قیمت‌های گزاف این لوازم ندهد. اتفاقی که در مواردی در شبکه‌های اجتماعی به ضرر و اسم دیجی‌کالا تمام شده و گویا این گره به این سادگی باز شدنی نیست.

 

بازگشت به گذشته؟ یا سفر به آینده؟

اما چرا دیجی‌کالا با توجه به این سطح از مشکلات مارکت‌پلیس به همان بستر خرده‌فروشی آنلاین که مورد اعتماد همه بود بازنمی‌گردد؟ در نشست خبری تیر ماه امسال، دیجی‌کالا اعلام کرد که از خرده‌فروشی آنلاین با ۱۰۰ هزار گونه کالا به بازاری آنلاین با بیش از ۷۰۰ هزار گونه بدل شده است. دیجی‌کالا در همان برنامه از تصمیم گرفته شده خود گفت که برای ایجاد فضای رقابتی حتی حاضر نیست قیمت خرده‌فروشی خود را (که سهمی بیش از ۲۰ درصد از این مارکت‌پلیس ندارد) به عنوان قیمت اصلی کالا قرار دهد و خرده‌فروشی خود دیجی‌کالا نیز باید در رقابت با این فضای فروش آزاد باشد.

با این حال آیا باز هم مشتریان به دیجی‌کالا اعتماد می‌کنند؟ در بیانیه اخیر دیجی‌کالا به «توسعه‌ ابزارهای نظارتی دیجی‌کالا برای کنترل قیمت‌ها» اشاره می‌شود که در آن از طراحی و بهره‌برداری از ابزارهای هوشمند برای تشخیص تغییرات قیمتی نامتعارف و افزایش ناگهانی و غیرمنطقی قیمت‌ها به دست فروشندگان جلوگیری می‌شود؛ این ابزار هوش مصنوعی، گویا توانایی و درک تمیز دادن قیمت کالاهای چاپی متفاوت و مشابه را دارد و از عدم تطبیق قیمت‌ها می‌کاهد. همچنین با محدود کردن و مهار تغییر یکباره قیمت کالا به دست فروشنده‌ها، به نظر می‌رسد تشکیلات دیجی‌کالا دست به ساخت ابزاری کنترلی زده که بعید است هیچ مشابهی در مارکت‌پلیس‌های آنلاین در جهان داشته باشد؛ دست‌کم جست‌وجوها این را می‌گویند. باید منتظر ماند و دید که آیا این هوش مصنوعی، دیجی‌کالا را از این شرها در امان نگه می‌دارد؟

  • نیما